🖤Fate p6
ویو ا.ت
با فیلیکس برگشتیم عمارت ....
-بیب ساعت چند قراره بریم؟..
+ساعت ۶ بریم خوبه.....
-اوکی تا اون موقع منم کارهامو انجام میدم ساعت ۶ بیا طبقه پایین تا بریم بیب
+باشه
بعد رفتم توی اتاقم که آجوما اومد
#دخترم .. وسایلتو ببر اتاق ارباب ...
+خیل خوب.... کمکم میکنی چمدونم رو بردارم
#حتما ...
و بعد با کمک آجوما چمدونم رو بردم اتاق فیلیکس چه اتاق شیکی بود چه دکوراسیون قشنگی داشت و آجوما رفت منم روی مبل کوچیک کنار کمد نشستم ...کتابم رو در آوردم و شروع کردم به خوندن ....که چشمم به یک عکس افتاد عکس فیلیکس و مایا بود یه لحظه احساس کردم زمان متوقف شد تو اون لحظه بغض گلومو گرفته بود... نکنه فیلیکس مایا رو دوست داشته... نه دختر اینجوری فکر نکن به ساعت نگاه کردم ساعت 12نیم بود رفتم پایین پیش آجوما
+سلام ...
#سلام دخترم .... بیا اینم ساندویچ..
+میگم.... آجوما تو نمیدونی فیلیکس کجاست؟
#یکی از همکاراش اومد دنبالش ... باهم رفتن جایی.. نگران نباش بهم گفت به تو بگم زود برمیگرده
+خیل خوب....
بعد از اینکه ساندویچم رو خوردم رفتم توی اتاق خواب که یه گاو صندوق دیدم کنجکاو شدم بازش کنم دنبال رمزش گشتم که وقتی کشو کنار تخت رو باز کردم یه کاغذ دیدم که روش نوشته بودH65901 رمز رو زدم و در باز شد و یه نامه پیدا کردم.....
پایان پارت ۶ امیدوارم دوست داشته باشین اون قلب سفید رو قرمزش کن و بهم انرژی بده❤️❤️🫂 منتظر نظر های قشنگتون هستم🫂
با فیلیکس برگشتیم عمارت ....
-بیب ساعت چند قراره بریم؟..
+ساعت ۶ بریم خوبه.....
-اوکی تا اون موقع منم کارهامو انجام میدم ساعت ۶ بیا طبقه پایین تا بریم بیب
+باشه
بعد رفتم توی اتاقم که آجوما اومد
#دخترم .. وسایلتو ببر اتاق ارباب ...
+خیل خوب.... کمکم میکنی چمدونم رو بردارم
#حتما ...
و بعد با کمک آجوما چمدونم رو بردم اتاق فیلیکس چه اتاق شیکی بود چه دکوراسیون قشنگی داشت و آجوما رفت منم روی مبل کوچیک کنار کمد نشستم ...کتابم رو در آوردم و شروع کردم به خوندن ....که چشمم به یک عکس افتاد عکس فیلیکس و مایا بود یه لحظه احساس کردم زمان متوقف شد تو اون لحظه بغض گلومو گرفته بود... نکنه فیلیکس مایا رو دوست داشته... نه دختر اینجوری فکر نکن به ساعت نگاه کردم ساعت 12نیم بود رفتم پایین پیش آجوما
+سلام ...
#سلام دخترم .... بیا اینم ساندویچ..
+میگم.... آجوما تو نمیدونی فیلیکس کجاست؟
#یکی از همکاراش اومد دنبالش ... باهم رفتن جایی.. نگران نباش بهم گفت به تو بگم زود برمیگرده
+خیل خوب....
بعد از اینکه ساندویچم رو خوردم رفتم توی اتاق خواب که یه گاو صندوق دیدم کنجکاو شدم بازش کنم دنبال رمزش گشتم که وقتی کشو کنار تخت رو باز کردم یه کاغذ دیدم که روش نوشته بودH65901 رمز رو زدم و در باز شد و یه نامه پیدا کردم.....
پایان پارت ۶ امیدوارم دوست داشته باشین اون قلب سفید رو قرمزش کن و بهم انرژی بده❤️❤️🫂 منتظر نظر های قشنگتون هستم🫂
۳.۶k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.