شرطا نرسید ولی گذاشتم.......
شرطا نرسید ولی گذاشتم.......
روح شکسته
P 20
ویو ا/ت
لباسامو پوشیدم و نشستم پشت میز آرایش و موهامو شروع کردم به
خشک کردن بعد از بافتن موهام اخر دمنوشم رو خوردم بعد نشستم رو
تخت و اجوما رو صدا کردم اولش اروم صدا کردم ولی بعد اینکه دیدم
نیومد دوباره بلند تر صدا کردم که
یهو دیدم...................
جیمین اومد داخل یه لحظه ریدم تو خودم بعد سرم رو پایین گرفتم
جیمین : چیه چخبر ته
ا/ت : با اجوما کار دارم (خیلی اروم)
جیمین : چی کار داری
اجوما با سرعت اومد یکم عقب تر از پشت جیمین وایستاد
اجوما : ببخشید ارباب نتونستم زود بیام داشتم ناهار رو اماده میکردم کارم داشتید
جیمین : ا/ت کارت داشت
اجوما : خانم کارم داشتید؟؟؟؟
ا/ت : (در گوش اجوما) من نمیخوام تو اتاق جیمین باشم
(جیمین به این رفتار ا/ت خندید)
اجوما : (از اتاق رفت جیمین هم دنبالش رفت بیرون دمه راه پله)
جیمین : اجوما چی میگفت
اجوما : پسرم اون نمیخاد تو اتاقت باشه
ادمین : وقتی مادر جیمین مرد اجوما خیلی مراقب جیمین بود یعنی جیمین اجوما رو
این مادرش میبینه و دوسش داره اما بعد از اینکه جیمین بزرگ شد شد یه ادم خیلی سرد و بیروح شد یعنی مثلا ا/ت و اجوما رو دوست داره ولی بروز نمیده
و اینکه از اون موقع مشکل کنترل اعصاب داره ولی ا/ت میتونه ارومش کنه
( بعدن میفهمید )
اجوما : پسرم انقدر اذیتش نکن
جیمین : ناهار کی اماده میشه( خودشو به کوچه علی چپ میزنه عجب...)
اجوما : ( نفس عمیق ) الان اماده میشه
لایک ٫ 11
کامنت ٫ 30
روح شکسته
P 20
ویو ا/ت
لباسامو پوشیدم و نشستم پشت میز آرایش و موهامو شروع کردم به
خشک کردن بعد از بافتن موهام اخر دمنوشم رو خوردم بعد نشستم رو
تخت و اجوما رو صدا کردم اولش اروم صدا کردم ولی بعد اینکه دیدم
نیومد دوباره بلند تر صدا کردم که
یهو دیدم...................
جیمین اومد داخل یه لحظه ریدم تو خودم بعد سرم رو پایین گرفتم
جیمین : چیه چخبر ته
ا/ت : با اجوما کار دارم (خیلی اروم)
جیمین : چی کار داری
اجوما با سرعت اومد یکم عقب تر از پشت جیمین وایستاد
اجوما : ببخشید ارباب نتونستم زود بیام داشتم ناهار رو اماده میکردم کارم داشتید
جیمین : ا/ت کارت داشت
اجوما : خانم کارم داشتید؟؟؟؟
ا/ت : (در گوش اجوما) من نمیخوام تو اتاق جیمین باشم
(جیمین به این رفتار ا/ت خندید)
اجوما : (از اتاق رفت جیمین هم دنبالش رفت بیرون دمه راه پله)
جیمین : اجوما چی میگفت
اجوما : پسرم اون نمیخاد تو اتاقت باشه
ادمین : وقتی مادر جیمین مرد اجوما خیلی مراقب جیمین بود یعنی جیمین اجوما رو
این مادرش میبینه و دوسش داره اما بعد از اینکه جیمین بزرگ شد شد یه ادم خیلی سرد و بیروح شد یعنی مثلا ا/ت و اجوما رو دوست داره ولی بروز نمیده
و اینکه از اون موقع مشکل کنترل اعصاب داره ولی ا/ت میتونه ارومش کنه
( بعدن میفهمید )
اجوما : پسرم انقدر اذیتش نکن
جیمین : ناهار کی اماده میشه( خودشو به کوچه علی چپ میزنه عجب...)
اجوما : ( نفس عمیق ) الان اماده میشه
لایک ٫ 11
کامنت ٫ 30
۹.۰k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.