Part4
Part4
هفت مافیا
_ باید برید میخان به بار حمله کنن
*خیلی خب بریم پس شما چی؟
_ منو جسیکا میخاییم بریم یجایی(جسیکا و ات همکار هستند و دشمن خاندان چوی وشیم هستند بخاطر همین همکاری میکنند)
_جسیکا میخان جؤن رو بکشند
جسیکا: به ما چه؟
_ میتونیم به وسیله اون خاندان چوی و شیم رو به زندان بندازیم
جسیکا: نقشت چیه؟
_ اونا هدفشون جؤن و میخان بندازن گردن خاندان پارک
تعداد افرادشون کلا 10 نفر است
جسیکا: زیادن
_نه نیستن تعداد افراد ما 15 تاست تو میری فیوز برق رو میزنی بیرون منم پسر جؤن رو نجات میدم
جسیکا: پس من برم تو کارش
هدفون داری دیگه
_ کدوم مافیا هدفون نداره
جسیکا: باش پس مواظب باش
_ منتظر لحضه بودم که بلعه صدای شلیک اومد
~ جؤن رو بکشید
_برقا رو خاموش کن
دست پسر جؤن رو کشیدم و بردم پشت دیوار همه داشتن همینطور شلیک میکردن منم در صدم ثانیه تفنگم رو از پای چپم در اوردم و به سمتشون شلیک کردم
+ تو کی
_ بنده خدا
+ منظورم اینع چرا به من کمک میکنی
_ عاشق برو روتم نمخای بزارم بمیری
+ تفنگ چجوری اونجا جا سازش کردی
_ الان وقت ایناست داریم میمیریم بعدا بت یاد میدم هنو وقت هست (در حال شلیک)
جسیکا بیا کمکم (بنگ بنگ)
+افرادم داری
+پس چی (دنگ دنگ دنگ)
جسیکا: ات بریم نمتونیم تعدادشون زیادن
اتتتت
_ حرومی تیر خوردم
+ ببینم کجات خوبی
_ بگیر تفنگو دیگه نمیتونم ( یه گوشه افتاد بدبخت)
جسیکا: اگع چیزیش بشه دفنت میکنم
جؤن جونگ کوک
_ ایییی دارم میمیرم
+ پوششمون بده
جسیکا: جاننننن
_ یهو اون پسره احمق اومد سمتم براید استایل منو بغل کرد
ولم کن احمقققق خنگ
+ اگه نمیخای اینجا بمیری ساکت باش
توعم پوششمون بده بریم بیرون
جسیکا: باش
به لطف اون جؤن احمق
اخیششششش به خیر گذشت
اتتتتت
_نمردم فقط دستم تیر خورده
+ میبرمت بیمارستان
_ دیونه ای؟ مافیام ها میخای لو برم بزارم زمین میتونم راه برم
+ بردمشون تو ماشینم
لباست رو در بیار
_ دیوانه ای
جسیکا: من میرم وسایل بیارم زخمتو درمان کنم
یه تار مو ازش کن بشه خاکت میکنم
(رفت)
+چرا نجاتم دادی؟
_ راستشو میخای بدونی
+اره
_ چون... من عاشقتم
+
در خماری بمانید
هفت مافیا
_ باید برید میخان به بار حمله کنن
*خیلی خب بریم پس شما چی؟
_ منو جسیکا میخاییم بریم یجایی(جسیکا و ات همکار هستند و دشمن خاندان چوی وشیم هستند بخاطر همین همکاری میکنند)
_جسیکا میخان جؤن رو بکشند
جسیکا: به ما چه؟
_ میتونیم به وسیله اون خاندان چوی و شیم رو به زندان بندازیم
جسیکا: نقشت چیه؟
_ اونا هدفشون جؤن و میخان بندازن گردن خاندان پارک
تعداد افرادشون کلا 10 نفر است
جسیکا: زیادن
_نه نیستن تعداد افراد ما 15 تاست تو میری فیوز برق رو میزنی بیرون منم پسر جؤن رو نجات میدم
جسیکا: پس من برم تو کارش
هدفون داری دیگه
_ کدوم مافیا هدفون نداره
جسیکا: باش پس مواظب باش
_ منتظر لحضه بودم که بلعه صدای شلیک اومد
~ جؤن رو بکشید
_برقا رو خاموش کن
دست پسر جؤن رو کشیدم و بردم پشت دیوار همه داشتن همینطور شلیک میکردن منم در صدم ثانیه تفنگم رو از پای چپم در اوردم و به سمتشون شلیک کردم
+ تو کی
_ بنده خدا
+ منظورم اینع چرا به من کمک میکنی
_ عاشق برو روتم نمخای بزارم بمیری
+ تفنگ چجوری اونجا جا سازش کردی
_ الان وقت ایناست داریم میمیریم بعدا بت یاد میدم هنو وقت هست (در حال شلیک)
جسیکا بیا کمکم (بنگ بنگ)
+افرادم داری
+پس چی (دنگ دنگ دنگ)
جسیکا: ات بریم نمتونیم تعدادشون زیادن
اتتتت
_ حرومی تیر خوردم
+ ببینم کجات خوبی
_ بگیر تفنگو دیگه نمیتونم ( یه گوشه افتاد بدبخت)
جسیکا: اگع چیزیش بشه دفنت میکنم
جؤن جونگ کوک
_ ایییی دارم میمیرم
+ پوششمون بده
جسیکا: جاننننن
_ یهو اون پسره احمق اومد سمتم براید استایل منو بغل کرد
ولم کن احمقققق خنگ
+ اگه نمیخای اینجا بمیری ساکت باش
توعم پوششمون بده بریم بیرون
جسیکا: باش
به لطف اون جؤن احمق
اخیششششش به خیر گذشت
اتتتتت
_نمردم فقط دستم تیر خورده
+ میبرمت بیمارستان
_ دیونه ای؟ مافیام ها میخای لو برم بزارم زمین میتونم راه برم
+ بردمشون تو ماشینم
لباست رو در بیار
_ دیوانه ای
جسیکا: من میرم وسایل بیارم زخمتو درمان کنم
یه تار مو ازش کن بشه خاکت میکنم
(رفت)
+چرا نجاتم دادی؟
_ راستشو میخای بدونی
+اره
_ چون... من عاشقتم
+
در خماری بمانید
۴.۰k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.