رمان : ایدل مافیا
رمان : ایدل مافیا
پارت ۵
ات:بابا ترو خدا چشماتو نبند بابا دکتر دکتر
دکتر:بله چیشده؟
ات:بابام ترو خدا نجاتش بدین (گریه)
سوجین:ات آروم باش عمو زنده میمونه
ات:سوجین من جز اون کسیو ندارم
سوجین: قربونت بشم من گریه نکن بیا بشین اینجا تا دکتر بیاد
یک ساعت بعد
دکتر: همراه آقای جئون
سوجین و ات:ما
دکتر: متاسفم دخترم اما نتونستیم نجاتشون بدیم
ات: یعنی چی؟مگه تو دکتر نیستی بابای من سالم بود داشت باهام حرف میزد ترو خدا دکتر ترو خدا بابامو نجاتش بده من جز اون کسی رو ندارم
سوجین:ات از رو زمین بلند شو
ات:نجاتش بده لطفاً
نفهمیدم چیشد که چشمام سیاهی رفت و هیچی نفهمیدم
یازده سال بعد
بلاخره بعد یازده سال به چیزی که میخواستم رسیدم تونستم باند رو گسترش بدم الان حتی پلیس هم جرعت نداره منو بگیره تازه الان یه خواننده ی خیلی معروفم همه دوست دارن باهام همکاری کنن اما پا نمیدم ولی این دفعه مجبورم باید با بی تی اس همکاری کنم یه کاری باهات بکنم جونگ کوک که مرغ های آسمون به حالت گریه کنن
لباسام رو پوشیدم و راه افتادم سمت کمپانی
ات:سلام ببخشید رئیس کجاست؟
؟:شما
ات:من اتم
ماسکمو در آوردم
؟:بله خوبید بفرمایید از این طرف
رفتیم سمت در و رفتیم داخل
رئیس:سلام ات خوبی
ات:مرسی ممنون
رییس:چقدر بزرگ شدی
ات:خجالتم ندید
رییس:خب خودت میری پیش پسرا یا بیام ببرمت؟
ات:نه شما بگید کجا برم خودم میرم
رییس: طبقه ی دوازدهم الان دارن تمرین میکنن خودت میبینیشون
ات:بله چشم مرسی
رفتم همون طبقه ای که گفت که از اتاق آخری صدای آهنگ میومد نمیدونم اما استرس گرفتم از استرس نمیتونستم تموم بخورم
اما مجبور بودم درو باز کردم اما چون صدای موسیقی خیلی بود کسی نفهمید پس کیفمو گذاشتم و رفتم رو صندلی نشستم تا رقصشون تموم بشه چقدر همشون بزرگ شدن
از زبون جونگ کوک
امروز قرار بود ات بیاد باورم نمیشه انقدر موفق شده خیلی هم خوشگل شده یه جورایی روش کراشم اما هنوزم یادم نرفته که بخاطر اون مامان و بابام مردن
داشتیم تمرین میکردیم وقتی تموم شد صدای دست اومد همه برگشتیم سمت صدا که دیدیم ات اومده از فیلم ها و عکس هاش خیلی قشنگ تره
ات:خیلی قشنگ بود
جیهوپ:ات خودتی؟
ات:آره پس توقع داشتی کی باشه؟
جیهوپ رفت و ات رو بغل کرد اما بقیه اعضا نرفتن هنوزم بخاطر کارا و حرفایی که به ات زدن ناراحتن
جیهوپ:دلم برات تنگ شده بود
ات:منم همین طور...خب چیکار کنیم؟
تهیونگ:ات من متاسفام بخاطر حرفایی که زدم
ات:ولش کنین دیگه گذشته ها گذشته شاید اگه اون روز از گروه نمیرفتم انقدر موفق نمیشدم حالا هم بیاین بریم تمرین کنیم چه آهنگی رو باید بریم ؟
نامجون: Jimp
ات:کدوم تیکشو باید بخونم ؟
نامجون:یکم آهنگو تغییر دادیم و...............................
پارت ۵
ات:بابا ترو خدا چشماتو نبند بابا دکتر دکتر
دکتر:بله چیشده؟
ات:بابام ترو خدا نجاتش بدین (گریه)
سوجین:ات آروم باش عمو زنده میمونه
ات:سوجین من جز اون کسیو ندارم
سوجین: قربونت بشم من گریه نکن بیا بشین اینجا تا دکتر بیاد
یک ساعت بعد
دکتر: همراه آقای جئون
سوجین و ات:ما
دکتر: متاسفم دخترم اما نتونستیم نجاتشون بدیم
ات: یعنی چی؟مگه تو دکتر نیستی بابای من سالم بود داشت باهام حرف میزد ترو خدا دکتر ترو خدا بابامو نجاتش بده من جز اون کسی رو ندارم
سوجین:ات از رو زمین بلند شو
ات:نجاتش بده لطفاً
نفهمیدم چیشد که چشمام سیاهی رفت و هیچی نفهمیدم
یازده سال بعد
بلاخره بعد یازده سال به چیزی که میخواستم رسیدم تونستم باند رو گسترش بدم الان حتی پلیس هم جرعت نداره منو بگیره تازه الان یه خواننده ی خیلی معروفم همه دوست دارن باهام همکاری کنن اما پا نمیدم ولی این دفعه مجبورم باید با بی تی اس همکاری کنم یه کاری باهات بکنم جونگ کوک که مرغ های آسمون به حالت گریه کنن
لباسام رو پوشیدم و راه افتادم سمت کمپانی
ات:سلام ببخشید رئیس کجاست؟
؟:شما
ات:من اتم
ماسکمو در آوردم
؟:بله خوبید بفرمایید از این طرف
رفتیم سمت در و رفتیم داخل
رئیس:سلام ات خوبی
ات:مرسی ممنون
رییس:چقدر بزرگ شدی
ات:خجالتم ندید
رییس:خب خودت میری پیش پسرا یا بیام ببرمت؟
ات:نه شما بگید کجا برم خودم میرم
رییس: طبقه ی دوازدهم الان دارن تمرین میکنن خودت میبینیشون
ات:بله چشم مرسی
رفتم همون طبقه ای که گفت که از اتاق آخری صدای آهنگ میومد نمیدونم اما استرس گرفتم از استرس نمیتونستم تموم بخورم
اما مجبور بودم درو باز کردم اما چون صدای موسیقی خیلی بود کسی نفهمید پس کیفمو گذاشتم و رفتم رو صندلی نشستم تا رقصشون تموم بشه چقدر همشون بزرگ شدن
از زبون جونگ کوک
امروز قرار بود ات بیاد باورم نمیشه انقدر موفق شده خیلی هم خوشگل شده یه جورایی روش کراشم اما هنوزم یادم نرفته که بخاطر اون مامان و بابام مردن
داشتیم تمرین میکردیم وقتی تموم شد صدای دست اومد همه برگشتیم سمت صدا که دیدیم ات اومده از فیلم ها و عکس هاش خیلی قشنگ تره
ات:خیلی قشنگ بود
جیهوپ:ات خودتی؟
ات:آره پس توقع داشتی کی باشه؟
جیهوپ رفت و ات رو بغل کرد اما بقیه اعضا نرفتن هنوزم بخاطر کارا و حرفایی که به ات زدن ناراحتن
جیهوپ:دلم برات تنگ شده بود
ات:منم همین طور...خب چیکار کنیم؟
تهیونگ:ات من متاسفام بخاطر حرفایی که زدم
ات:ولش کنین دیگه گذشته ها گذشته شاید اگه اون روز از گروه نمیرفتم انقدر موفق نمیشدم حالا هم بیاین بریم تمرین کنیم چه آهنگی رو باید بریم ؟
نامجون: Jimp
ات:کدوم تیکشو باید بخونم ؟
نامجون:یکم آهنگو تغییر دادیم و...............................
۷.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.