دیانا: از خواب پاشدم دیدم ارسلان نیس .. زنگ زدم به گوشیش
دیانا: از خواب پاشدم دیدم ارسلان نیس .. زنگ زدم به گوشیش که یهو در باز شد
ارسلان: به به خانوم خوشکله
دیانا: ارسلان میخوام برم حموم
ارسلان: بیا خودم میبرمت
دیانا: ارسلان قول میدی
ارسلان: چه قولی
دیانا: توحموم
ارسلان: آره قول میدم
دیانا: باشه .. از جام پاشدم و رفتم تو حموم
ارسلان : شروع کردم به در آوردن لباسش
دیانا: ارسلان میشه بعدش بریم لباس حاملگی بخریم
ارسلان: باشه میریم ... گهواره ای بغلش کردم و نشوندمش تو وان
دیانا: ارسلان خودم حموم میکنم تو برو
ارسلان: واسه چی خب
دیانا: ارسلان برو
ارسلان: نمیرم
دیانا: ارسلان خجالتم میشه خب
ارسلان: لبامو گذاشتم رولباش
دیانا: ارسلان لبامو میک میزد و نفس کم آورده بودم .... با مشت به بازوش میزدم ولی ولم نمیکرد
ارسلان: صورتش قرمز کرد که لباشو ول کردم
دیانا: نفس نفس میزدم ... ارسلاااان
ارسلان: دیکه خجالت نکش
دیانا: خفم کردی
ارسلان: ببخشید
.
.
.
ارسلان: حوله رو پیچیدم دورش و آوردمش بیرون خوابوندمش رو تخت
دیانا: ارسلان اون ساحلیمو بیار تنم کنم
ارسلان: لباس ساحلی آبی آسمونی رو بیرون اوردن و تنش کردم نشوندمش و موهاشو سشوار کردم و شونشون کردم
دیانا: ارسلان من حاضر میشم توهم برو به بچه ها بگو آماده شن
ارسلان: چشم خانوم
دیا: کیف ارایشیمو باز کردم و یه کانسیلر زدم و یه تینت بعدم شال آبی پر رنگمو سرم کردم آستین های ساحلیم بلند و چین دار بود و این راحتم کرده بود ( عکسشو میزارم )
ارسلان: به به خانوم خوشکله
دیانا: ارسلان میخوام برم حموم
ارسلان: بیا خودم میبرمت
دیانا: ارسلان قول میدی
ارسلان: چه قولی
دیانا: توحموم
ارسلان: آره قول میدم
دیانا: باشه .. از جام پاشدم و رفتم تو حموم
ارسلان : شروع کردم به در آوردن لباسش
دیانا: ارسلان میشه بعدش بریم لباس حاملگی بخریم
ارسلان: باشه میریم ... گهواره ای بغلش کردم و نشوندمش تو وان
دیانا: ارسلان خودم حموم میکنم تو برو
ارسلان: واسه چی خب
دیانا: ارسلان برو
ارسلان: نمیرم
دیانا: ارسلان خجالتم میشه خب
ارسلان: لبامو گذاشتم رولباش
دیانا: ارسلان لبامو میک میزد و نفس کم آورده بودم .... با مشت به بازوش میزدم ولی ولم نمیکرد
ارسلان: صورتش قرمز کرد که لباشو ول کردم
دیانا: نفس نفس میزدم ... ارسلاااان
ارسلان: دیکه خجالت نکش
دیانا: خفم کردی
ارسلان: ببخشید
.
.
.
ارسلان: حوله رو پیچیدم دورش و آوردمش بیرون خوابوندمش رو تخت
دیانا: ارسلان اون ساحلیمو بیار تنم کنم
ارسلان: لباس ساحلی آبی آسمونی رو بیرون اوردن و تنش کردم نشوندمش و موهاشو سشوار کردم و شونشون کردم
دیانا: ارسلان من حاضر میشم توهم برو به بچه ها بگو آماده شن
ارسلان: چشم خانوم
دیا: کیف ارایشیمو باز کردم و یه کانسیلر زدم و یه تینت بعدم شال آبی پر رنگمو سرم کردم آستین های ساحلیم بلند و چین دار بود و این راحتم کرده بود ( عکسشو میزارم )
۹.۸k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.