پارت 3
پارت _3_
+سلام کد خدا خوبی چخبر مارو نمیبنی خوشمیگذره
واااا سهند این کدخدارو از کجا میشناسه 🙄تاحالا که چیزی به من نگفته بود منم برا احول پرسی رفتم جلو اما باوضعی که داشتم نمیتونستم با کسی تماسه فیزیکی داشته باشم
_عه وا پسرم تو چرا خیسی؟
+کد خدا دستم رو دلم نزار که خونه به محضه ورودمون با یه دختره ای کم عقل روبه رو شدیم و... تمومه ماجرارو براش تعریف کردم و همش میخندید دیگه داشته رومخم راه میرفت
_حالا اشکال نداره پسرم میدونم باکی روبه رو شدی بعدا حسابشو میرسم اون دخترمه و از این بچه شهری ها خوشش نمیاد همش اذیتشون میکنه 😂
یااا خدا یعنی دوساعته دارم به دخترش فوش میدم 🤦🏻♂️
+کد خدا شرمنده نمیدونستم دختره شماس...
_اشکال نداره پسرم حالا بیا برو داخل سرما نخوری
بی صدا رفتم داخل خونه جالبی داشت اما بدونه هیچ گونه امکانتی 😑هوووف خدایا من چجوری اینجارو تحمل کنم ...
بعد از یه حموم که واقعا بهش نیاز داشتم کد خدا یه اتاق بهمون نشون داد که بریم استراحت کنیم یه تشک برامون انداخت رفتم و اروم دراز کشیدم خدایا دلم تخته خودمو میخواد 🥺
زول زدم به سقف برا چند ثانیه چشم های اون دختره اومد جلو چشمم چقدر خوشگل بودن برعکسه اخلاقه گندش اروم چشمامو بستم...
با یه صدای وحشتناک از خواب پریدم خدایا این دیگه چیه هم قوقولی میکرد به ساعت نگاه کرد 7صبح بود وااای بلند شدم رفتم دمه پنجره دیدم یه خروس رفته رو بلندی وایستاده داره داد و بیداد میکنه یه سنگ کوچیک برداشتم خورد بهش افتاد پایین و بدو بدو از اونجا رفت اخیش دوباره برم بخوابم اما مگه خوایم میبرد 🤦🏻♂️بیخیاله خواب شدم و برم یه دوش بگیرم بهتره ... اخیش تمیز شدم حوله رو پیچیدم دوره کمرم که یهو در باز شد و یکی اومد داخله حموم و درو قفل کرد انگار اصلا منو ندید فضای حموم کوچیک و نیمه تاریک بود یه قدم به عقب برداشت که مستقیم اومد تو بغلم وضعمون خیلی ناجور بود خواست جیغ بزنه دستمو گذاشتم رو دهنش و اروم گفتم هیس دستمو برمیدارم اما جیغ زنی ها کسی ببینه فکره بد میکنه سرشو تکون داد دستمو برداشتم و سریع برگشت طرفم از دیدنه همدیگه عینه چیییی تعجب کرده بودیم وای بازم این دختره یهو با دست زد به سینه ام و گفت تو اینجا چه غلطی میکنی هیولا از دستش خیلی حرصی بودم بازوشو گرفتم چسبوندمش به دیوار سرمو بردم کناره گوشش به زور نگهش داشتم و گفتم ببین دختره داهاتی دفعه اخرت باشه با من اینجوری حرف میزنی باشه درضمن ما اینجا یعنی تو. خونه پدره شما 2ماه مهمونیم پس مجبوریم همو تحمل کنیم این مدت از وحشی بازیات مقابله من استفاده نکن اوکی بوی عطرش داشت دیونم میکرد خدایا این دیگه چه عطریه یا نه این بوی تنه خودشه فکر کنم
از جاش تکون نخورد
+سلام کد خدا خوبی چخبر مارو نمیبنی خوشمیگذره
واااا سهند این کدخدارو از کجا میشناسه 🙄تاحالا که چیزی به من نگفته بود منم برا احول پرسی رفتم جلو اما باوضعی که داشتم نمیتونستم با کسی تماسه فیزیکی داشته باشم
_عه وا پسرم تو چرا خیسی؟
+کد خدا دستم رو دلم نزار که خونه به محضه ورودمون با یه دختره ای کم عقل روبه رو شدیم و... تمومه ماجرارو براش تعریف کردم و همش میخندید دیگه داشته رومخم راه میرفت
_حالا اشکال نداره پسرم میدونم باکی روبه رو شدی بعدا حسابشو میرسم اون دخترمه و از این بچه شهری ها خوشش نمیاد همش اذیتشون میکنه 😂
یااا خدا یعنی دوساعته دارم به دخترش فوش میدم 🤦🏻♂️
+کد خدا شرمنده نمیدونستم دختره شماس...
_اشکال نداره پسرم حالا بیا برو داخل سرما نخوری
بی صدا رفتم داخل خونه جالبی داشت اما بدونه هیچ گونه امکانتی 😑هوووف خدایا من چجوری اینجارو تحمل کنم ...
بعد از یه حموم که واقعا بهش نیاز داشتم کد خدا یه اتاق بهمون نشون داد که بریم استراحت کنیم یه تشک برامون انداخت رفتم و اروم دراز کشیدم خدایا دلم تخته خودمو میخواد 🥺
زول زدم به سقف برا چند ثانیه چشم های اون دختره اومد جلو چشمم چقدر خوشگل بودن برعکسه اخلاقه گندش اروم چشمامو بستم...
با یه صدای وحشتناک از خواب پریدم خدایا این دیگه چیه هم قوقولی میکرد به ساعت نگاه کرد 7صبح بود وااای بلند شدم رفتم دمه پنجره دیدم یه خروس رفته رو بلندی وایستاده داره داد و بیداد میکنه یه سنگ کوچیک برداشتم خورد بهش افتاد پایین و بدو بدو از اونجا رفت اخیش دوباره برم بخوابم اما مگه خوایم میبرد 🤦🏻♂️بیخیاله خواب شدم و برم یه دوش بگیرم بهتره ... اخیش تمیز شدم حوله رو پیچیدم دوره کمرم که یهو در باز شد و یکی اومد داخله حموم و درو قفل کرد انگار اصلا منو ندید فضای حموم کوچیک و نیمه تاریک بود یه قدم به عقب برداشت که مستقیم اومد تو بغلم وضعمون خیلی ناجور بود خواست جیغ بزنه دستمو گذاشتم رو دهنش و اروم گفتم هیس دستمو برمیدارم اما جیغ زنی ها کسی ببینه فکره بد میکنه سرشو تکون داد دستمو برداشتم و سریع برگشت طرفم از دیدنه همدیگه عینه چیییی تعجب کرده بودیم وای بازم این دختره یهو با دست زد به سینه ام و گفت تو اینجا چه غلطی میکنی هیولا از دستش خیلی حرصی بودم بازوشو گرفتم چسبوندمش به دیوار سرمو بردم کناره گوشش به زور نگهش داشتم و گفتم ببین دختره داهاتی دفعه اخرت باشه با من اینجوری حرف میزنی باشه درضمن ما اینجا یعنی تو. خونه پدره شما 2ماه مهمونیم پس مجبوریم همو تحمل کنیم این مدت از وحشی بازیات مقابله من استفاده نکن اوکی بوی عطرش داشت دیونم میکرد خدایا این دیگه چه عطریه یا نه این بوی تنه خودشه فکر کنم
از جاش تکون نخورد
۳.۷k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.