وقتی عضو هشنمی پارت ۲۴
پارت ۲۴
ا.ت : یااا حالا که اینطوره من قهرم
جونگ کوک : اگه فکر کردی میام ناز میکشم سخت در اشتباهی
ا.ت : کسی ناز کشیدن ترو نمیخاد ایششش
جونگ کوک : الان مثلا قهری؟
ا.ت : بله
جونگ کوک : رفتم داخل ماشین و یه آبنبات چوبی برداشتم و رفتم سمتش و بهش دادم
جونگ کوک : آشتی؟
ا.ت : باشه
جونگ کوک : خب مسافرتمونو دوست داشتی؟
ا.ت : هوممم خیلی ولی مگه امروز میخوایم بریم
جونگ کوک : فردا صبح
ا.ت : ولی من دلم میخاد بازم بمونم
جونگ کوک : بخوایمم نمیتونیم آهنگمون داره منتشر میشه و هفته ی دیگه هم کنسرت داریم و تو باید خیلی تمرین کنی حتی برای آهنگ جدیدمونم خیلی باید تمرین کنیم
ا.ت : دنس همه اهنگ های شمارا من بلدمااا انگار نه انگار من آرمیم
جونگ کوک : هنوزم هستی؟
ا.ت : بله
جونگ کوک : ( خنده ) اوکی
ا.ت : خب پس بیا بریم پیش بچه ها
جونگ کوک : یاااا من این مکانو درست کردم که تنها باشیم
ا.ت : خب انتظار داری تو تنهایی چیکار کنیم آخه
جونگ کوک : آروم آروم نزدیکش شدم و همینطور که داشت غر میزد بوسیدمش و شروع به مکیدن لباش کردم
ا.ت : یهو بوسیدم به به لباش طمع عسل میده یعنی میخواست من بوسش کنم؟
هینطور که داشت میبوسیدم نشوندم رو پاش و به بوسیدنم ادامه داد منم دستمو دور گردنش حلقه کردم و همراهیش کردم که یهو تهیونگ مزاحم اومد
تهیونگ : بچه ها بیا........خب مزاحم شدم
جونگ کوک : از ا.ت جدا شدم بله خیلی هم بد موقع مزاحم شدی احمق
تهیونگ : خب ببخشیدم حالا بیاید داریم وسایلو جمع میکنیم
جونگ کوک : اوکی اومدیم
تهیونگ : خب بیاید دیگه
جونگ کوک : تهیونگ گمشو تا اسفالتت نکردم
تهیونگ : پس زود بیاید رفت
جونگ کوک : خیلی مزاحمه
ا.ت : ( خنده ) نکنش گنا داره
جونگ کوک : خب بیا بریم تا یکی دیگه نیومده
ا.ت : ( خنده ) باش
با جونگ کوک رفتیم سمت بچه ها و کمکشون وسایلا رو جمع کردیم و اون دکورایی که درست کرده بودن بچه ها با یه محموله فرستادیم انبار کمپانی
و خودمونم راه افتادیم اعضا با ماشین خودشون رفتن و من و جونگ کوکم با ماشین خودمون تو ماشین جونگ کوک دستش روی رون پام بود و منم دستم رو دستش
کمکم چشمام گرم شد و خوابم برد
ویو جونگ کوک
.......
ا.ت : یااا حالا که اینطوره من قهرم
جونگ کوک : اگه فکر کردی میام ناز میکشم سخت در اشتباهی
ا.ت : کسی ناز کشیدن ترو نمیخاد ایششش
جونگ کوک : الان مثلا قهری؟
ا.ت : بله
جونگ کوک : رفتم داخل ماشین و یه آبنبات چوبی برداشتم و رفتم سمتش و بهش دادم
جونگ کوک : آشتی؟
ا.ت : باشه
جونگ کوک : خب مسافرتمونو دوست داشتی؟
ا.ت : هوممم خیلی ولی مگه امروز میخوایم بریم
جونگ کوک : فردا صبح
ا.ت : ولی من دلم میخاد بازم بمونم
جونگ کوک : بخوایمم نمیتونیم آهنگمون داره منتشر میشه و هفته ی دیگه هم کنسرت داریم و تو باید خیلی تمرین کنی حتی برای آهنگ جدیدمونم خیلی باید تمرین کنیم
ا.ت : دنس همه اهنگ های شمارا من بلدمااا انگار نه انگار من آرمیم
جونگ کوک : هنوزم هستی؟
ا.ت : بله
جونگ کوک : ( خنده ) اوکی
ا.ت : خب پس بیا بریم پیش بچه ها
جونگ کوک : یاااا من این مکانو درست کردم که تنها باشیم
ا.ت : خب انتظار داری تو تنهایی چیکار کنیم آخه
جونگ کوک : آروم آروم نزدیکش شدم و همینطور که داشت غر میزد بوسیدمش و شروع به مکیدن لباش کردم
ا.ت : یهو بوسیدم به به لباش طمع عسل میده یعنی میخواست من بوسش کنم؟
هینطور که داشت میبوسیدم نشوندم رو پاش و به بوسیدنم ادامه داد منم دستمو دور گردنش حلقه کردم و همراهیش کردم که یهو تهیونگ مزاحم اومد
تهیونگ : بچه ها بیا........خب مزاحم شدم
جونگ کوک : از ا.ت جدا شدم بله خیلی هم بد موقع مزاحم شدی احمق
تهیونگ : خب ببخشیدم حالا بیاید داریم وسایلو جمع میکنیم
جونگ کوک : اوکی اومدیم
تهیونگ : خب بیاید دیگه
جونگ کوک : تهیونگ گمشو تا اسفالتت نکردم
تهیونگ : پس زود بیاید رفت
جونگ کوک : خیلی مزاحمه
ا.ت : ( خنده ) نکنش گنا داره
جونگ کوک : خب بیا بریم تا یکی دیگه نیومده
ا.ت : ( خنده ) باش
با جونگ کوک رفتیم سمت بچه ها و کمکشون وسایلا رو جمع کردیم و اون دکورایی که درست کرده بودن بچه ها با یه محموله فرستادیم انبار کمپانی
و خودمونم راه افتادیم اعضا با ماشین خودشون رفتن و من و جونگ کوکم با ماشین خودمون تو ماشین جونگ کوک دستش روی رون پام بود و منم دستم رو دستش
کمکم چشمام گرم شد و خوابم برد
ویو جونگ کوک
.......
۳.۹k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.