پارت 38
پارت 38
رمان از زبان حسین
من: چی میگی تو
امیر: حرف دریا بود از من گفتن
رفت
از شرکت زدم بیرون چیز من مشکل داره من و. احمق بگو می خواستم شب عروسی بکنمش
با تمام سرعت رفتم خونه
در باز کردم درنا با تاپ و شروارک داشت شیر می خورد و با گوشی حرف می زد می خندید
درنا: وای علی مردم از خنده برام بفرست
نزدیکش شدم لباش بوسیدم که خودش. ول کرد
درنا: چیکار می کنی دارم با تلفن حرف می زنم
گوشی گرفتم
پشت خط
علی: چی شده درنا
من: درنا کار داره
قطع کردم گوشی پرت کردم
درنا: چته شکوندیش
لباش می بوسیدم سرش محکم گرفته بودم با دستام
گذاشتمش رو میز
درنا: حسین چی شده
من: می خواهم نشونت بدم که چیزم. مشکل نداره
درنا: چیزت چیه
بلندش کردم بردم تو اتاق خودم گذاشتمش رو تخت
کتم در اوردم
خیمه زدم روش
خواست فرار کنه با کراباتم دستش. بستم
نمی دونم چم بود دیونه وار می خواستمش حتی الان نخواهد
رمان از زبان درنا@#$%^
مثل وحشی ها افتاده. بود به تنم سینه هام تو دستش گرفته بود
منم می خواستم اما نه وقتی ازش دلخورم
شروارکم در اورد
درنا خانم دیگه کارت تمومه
پیراهنش پاره کرد انداخت پایین
دستم بردم سمت سمک کمر بندش باز کردم
یهه لحظه به چشام نگاه کرد
من: ببینم مشکل داره یا نه دیگه
خندید
تو گوشم زمه زمه کرد
حسین: خوب ببینش بست
دراز کشید
شروارش باز کردم در اوردم بدجور سیخ شده بود از رو. شرت مالیدمش.
بعد نشستم روش با ک ص م مالش می دادمش
نشست لبام خورد
حسین: گذاشته بودم برای شب عروسی
من: فکر کردم شاید ازم
حسین: تو خیلی اتیشی خب
من: بعد سه سال رابطه من اتیشیم
خواستم پاشم که خیمه زد روم از گردنم تا نافم بوسید شرتم در اورد
بعدم شرت خودش
چقدر بزرگ بود
لبام بوسید
اروم اروم کرد توش جیغ کشیدم
خیلی درد داشت
حسین: خانم شدنت مبارک
سرم تکون دادم
خواست ادامه بده
من: نه تو رو خدا درد می کنه تیر می کشه
در اورد
با دستمال تمیز کرد ک ی ر ش
کنارم دراز کشید
بغلم کرد
حسین: خوبی
من: نه
دستش برد زیر معدم مالش می داد
حسین :بهتر شد
من: اره
سرم بوسید
تو بغلش خوابیدم
رمان از زبان حسین@#$$%
بمیرم براش درد. داره
خانم خودم شدش
منم الان یه خانواده دارم
گردنش بوسیدم
خوابیدم
..
باا حس این که یکی روم بیدار شدم درنا بود
من: بهتری
درنا: اره مسکن خوردم.
شروارک و. تاپ پوشیده بود موهاشم نم داشت معلوم حموم رفته
لباش بوسیدم
درنا: دیدی گردنم چی شده
نگاه کردم
کبود بود
من: کی کبودش کرده
درنا: تو
من: من کیتم
درنا: اقامون
من: افرین
درنا: پاشو برو حموم منم رو تختی عوض کنم
من: رو تختی چشه
درنا: خونی احمق
من: اها
خجالت کشید منم رفتم حموم
....
داشت میوه خورد می کرد از پشت بغلش. کردم گردنش بوسیدم
رمان از زبان امیر@#$$%%^^
رفتم خونه همه جا تاریک بود وا تا حالا خوابیده
من: دریا پاشو. دیگه دریا
رمان از زبان حسین
من: چی میگی تو
امیر: حرف دریا بود از من گفتن
رفت
از شرکت زدم بیرون چیز من مشکل داره من و. احمق بگو می خواستم شب عروسی بکنمش
با تمام سرعت رفتم خونه
در باز کردم درنا با تاپ و شروارک داشت شیر می خورد و با گوشی حرف می زد می خندید
درنا: وای علی مردم از خنده برام بفرست
نزدیکش شدم لباش بوسیدم که خودش. ول کرد
درنا: چیکار می کنی دارم با تلفن حرف می زنم
گوشی گرفتم
پشت خط
علی: چی شده درنا
من: درنا کار داره
قطع کردم گوشی پرت کردم
درنا: چته شکوندیش
لباش می بوسیدم سرش محکم گرفته بودم با دستام
گذاشتمش رو میز
درنا: حسین چی شده
من: می خواهم نشونت بدم که چیزم. مشکل نداره
درنا: چیزت چیه
بلندش کردم بردم تو اتاق خودم گذاشتمش رو تخت
کتم در اوردم
خیمه زدم روش
خواست فرار کنه با کراباتم دستش. بستم
نمی دونم چم بود دیونه وار می خواستمش حتی الان نخواهد
رمان از زبان درنا@#$%^
مثل وحشی ها افتاده. بود به تنم سینه هام تو دستش گرفته بود
منم می خواستم اما نه وقتی ازش دلخورم
شروارکم در اورد
درنا خانم دیگه کارت تمومه
پیراهنش پاره کرد انداخت پایین
دستم بردم سمت سمک کمر بندش باز کردم
یهه لحظه به چشام نگاه کرد
من: ببینم مشکل داره یا نه دیگه
خندید
تو گوشم زمه زمه کرد
حسین: خوب ببینش بست
دراز کشید
شروارش باز کردم در اوردم بدجور سیخ شده بود از رو. شرت مالیدمش.
بعد نشستم روش با ک ص م مالش می دادمش
نشست لبام خورد
حسین: گذاشته بودم برای شب عروسی
من: فکر کردم شاید ازم
حسین: تو خیلی اتیشی خب
من: بعد سه سال رابطه من اتیشیم
خواستم پاشم که خیمه زد روم از گردنم تا نافم بوسید شرتم در اورد
بعدم شرت خودش
چقدر بزرگ بود
لبام بوسید
اروم اروم کرد توش جیغ کشیدم
خیلی درد داشت
حسین: خانم شدنت مبارک
سرم تکون دادم
خواست ادامه بده
من: نه تو رو خدا درد می کنه تیر می کشه
در اورد
با دستمال تمیز کرد ک ی ر ش
کنارم دراز کشید
بغلم کرد
حسین: خوبی
من: نه
دستش برد زیر معدم مالش می داد
حسین :بهتر شد
من: اره
سرم بوسید
تو بغلش خوابیدم
رمان از زبان حسین@#$$%
بمیرم براش درد. داره
خانم خودم شدش
منم الان یه خانواده دارم
گردنش بوسیدم
خوابیدم
..
باا حس این که یکی روم بیدار شدم درنا بود
من: بهتری
درنا: اره مسکن خوردم.
شروارک و. تاپ پوشیده بود موهاشم نم داشت معلوم حموم رفته
لباش بوسیدم
درنا: دیدی گردنم چی شده
نگاه کردم
کبود بود
من: کی کبودش کرده
درنا: تو
من: من کیتم
درنا: اقامون
من: افرین
درنا: پاشو برو حموم منم رو تختی عوض کنم
من: رو تختی چشه
درنا: خونی احمق
من: اها
خجالت کشید منم رفتم حموم
....
داشت میوه خورد می کرد از پشت بغلش. کردم گردنش بوسیدم
رمان از زبان امیر@#$$%%^^
رفتم خونه همه جا تاریک بود وا تا حالا خوابیده
من: دریا پاشو. دیگه دریا
۲.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.