ارباب من کیم تهیونگ
#ارباب_من_کیم_تهیونگ
#پارت_نهم
یونجی : ات من میخوام بهت یه چیزی بگم
ات : بله خانم
یونجی : اول از همه منو خانم صدا نکن منو یونجی صدا کن
ات : باشه
یونجی : ات من تصمیمم رو گرفتم میخوام بعد از این که مردم تو زن تهیونگ شی
ات : ببخشید ولی نه ( خاک تو سرت 😐 )
ویو یونجی
تا اون موقع یه کاریش میکنم حالا ( تو دلش میگه )
پرش زمانی ساعت ۹
ته : اجوماااا من برگشتم
اجوما : سلام قربان
ته : من میرم اتاقم
اجوما : باش
ته : ات رو صدا کن بیاد اتاقم ( تهیونگ و یونجی هر دو اتاق جدا دارن )
اجوما : ات برو بالا ارباب کارت داره
رفتم بالا که ارباب گفت
ته : ات درو پشت سرت ببند
ات : باشه
ات : کارم داشتین ارباب
ته : آره بیا اینجا لباسامو در بیار
ات : چ چی؟
ته : تو خدمتکار شخصی منی
ات : ولی فکر میکردم خدمتکار خانم یونجی ام
ته : خدمتکار اونم هستی ولی در اصل خدمتکار منی
ات : ببخشید ولی من نمیتونم
ته : پس اخراجی
ات : ب باشه باشه انجام میدم
ته : اصلا نمیخواد لباسامو در بیاری کراواتم رو واسم ببند
ویو تهیونگ
ات اومد جلو تا کراواتم رو ببنده
ولی قدش خیلی کوتاه بود
ات : ارباب دستم نمیرسه میشه بشینین رو تخت
ته : اوکی
ویو ته
نشستم روی تخت و ات شروع کرد به بستن کراواتم کراواتم رو بست که یهو یه سوسک از زیر تخت اومد بیرون که ات یهو هول کرد نشست روی پاهام منم تعادلم رو از دست دادم و افتادم رو تخت و ات افتاد روم ....
(قول داده بودم این پارت رو زیاد بنویسم 😁)
شرط ها
لایک ۲۵
کامنت ۲۵
فالور ۳
#پارت_نهم
یونجی : ات من میخوام بهت یه چیزی بگم
ات : بله خانم
یونجی : اول از همه منو خانم صدا نکن منو یونجی صدا کن
ات : باشه
یونجی : ات من تصمیمم رو گرفتم میخوام بعد از این که مردم تو زن تهیونگ شی
ات : ببخشید ولی نه ( خاک تو سرت 😐 )
ویو یونجی
تا اون موقع یه کاریش میکنم حالا ( تو دلش میگه )
پرش زمانی ساعت ۹
ته : اجوماااا من برگشتم
اجوما : سلام قربان
ته : من میرم اتاقم
اجوما : باش
ته : ات رو صدا کن بیاد اتاقم ( تهیونگ و یونجی هر دو اتاق جدا دارن )
اجوما : ات برو بالا ارباب کارت داره
رفتم بالا که ارباب گفت
ته : ات درو پشت سرت ببند
ات : باشه
ات : کارم داشتین ارباب
ته : آره بیا اینجا لباسامو در بیار
ات : چ چی؟
ته : تو خدمتکار شخصی منی
ات : ولی فکر میکردم خدمتکار خانم یونجی ام
ته : خدمتکار اونم هستی ولی در اصل خدمتکار منی
ات : ببخشید ولی من نمیتونم
ته : پس اخراجی
ات : ب باشه باشه انجام میدم
ته : اصلا نمیخواد لباسامو در بیاری کراواتم رو واسم ببند
ویو تهیونگ
ات اومد جلو تا کراواتم رو ببنده
ولی قدش خیلی کوتاه بود
ات : ارباب دستم نمیرسه میشه بشینین رو تخت
ته : اوکی
ویو ته
نشستم روی تخت و ات شروع کرد به بستن کراواتم کراواتم رو بست که یهو یه سوسک از زیر تخت اومد بیرون که ات یهو هول کرد نشست روی پاهام منم تعادلم رو از دست دادم و افتادم رو تخت و ات افتاد روم ....
(قول داده بودم این پارت رو زیاد بنویسم 😁)
شرط ها
لایک ۲۵
کامنت ۲۵
فالور ۳
۱۷.۵k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.