عمارت سیاه. پارت ۵
تهیونگ : دوست ندارم یه حرف و چند بار تکرار کنم فهمیدی ؟ (داد)
سرم رو دوبار پشت سر هم به معنی باشه تکون دادم ..
از موهام کشید
تهیونگ : میخوای اون زبونتو ببرم تا قدرش و بدونی ...فهمیدییی؟(داد)
از شدت درد اشکام از گونه هام سرازیر شدن
ا/ت: ب ..ب ..بلله
موهامو بیشتر کشید و غرید
تهیونگ: ارباب
ا/ت : ب..ب..بله..ار..ربا..بب
داد بلندی سرم کشید
تهیونگ: گریه نکن (داد)
موهامو از دستش کشید و پرتم کرد روی تخت ..
نمیتونستم جلو گریه هامو بگیرم از چشماش خشم میبارید
دستشو سمت کمربندش برد
تهیونگ: خفه میشی یا نه؟
از ترس خودم و عقب کشیدم
یه دستم رو دهنم گذاشتم و با اون یکی دستم اشکام و پاک کردم
تهیونگ : شب برمیگردم آماده باش !
بعد از گفتن حرفش از اتاق رفت بیرون منم سریع رفتم سمت دیشویی شروع کردم به بلند بلند گریه کردن
آب و باز کردم دستم و جلو دهنم گذاشتم تا صدام بیرون نره
آخه چرا من باید اینجا باشم ..چرا آنقدر بیچاره و بدبختم آبی به صورتم زدم و آب و بستم از دستشویی آمدم بیرون
یه لحظه خون تو رگام یخ بست ..
ادامه دارد ....
سرم رو دوبار پشت سر هم به معنی باشه تکون دادم ..
از موهام کشید
تهیونگ : میخوای اون زبونتو ببرم تا قدرش و بدونی ...فهمیدییی؟(داد)
از شدت درد اشکام از گونه هام سرازیر شدن
ا/ت: ب ..ب ..بلله
موهامو بیشتر کشید و غرید
تهیونگ: ارباب
ا/ت : ب..ب..بله..ار..ربا..بب
داد بلندی سرم کشید
تهیونگ: گریه نکن (داد)
موهامو از دستش کشید و پرتم کرد روی تخت ..
نمیتونستم جلو گریه هامو بگیرم از چشماش خشم میبارید
دستشو سمت کمربندش برد
تهیونگ: خفه میشی یا نه؟
از ترس خودم و عقب کشیدم
یه دستم رو دهنم گذاشتم و با اون یکی دستم اشکام و پاک کردم
تهیونگ : شب برمیگردم آماده باش !
بعد از گفتن حرفش از اتاق رفت بیرون منم سریع رفتم سمت دیشویی شروع کردم به بلند بلند گریه کردن
آب و باز کردم دستم و جلو دهنم گذاشتم تا صدام بیرون نره
آخه چرا من باید اینجا باشم ..چرا آنقدر بیچاره و بدبختم آبی به صورتم زدم و آب و بستم از دستشویی آمدم بیرون
یه لحظه خون تو رگام یخ بست ..
ادامه دارد ....
۵.۳k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.