عشق خشن من ❤️ پارت 40
ویو اون وو
صبح وقت از خواب بیدار شدم دیدم ا.ت خودش رو تو بغلم پنهان کرد یه لبخند نشت روی لبام و یه بوس روی موهاش گذاشتم عین بچه ها گرفته بود خوابیده بود با خودم انداختم رو پهلوم و با موهاش یکم ور رفتم و چند دقیقه ای نگاهش کردم و بعدش بلند شدم رفتم حمام و که دوش بگیرم .
تو حمام داشتم دوش میگرفتم که یهو ا.ت منو از پشت بغل کرد دستاش رو گرفتم و بعدش برگشتم سمتش و کشیدمش توی بغلم و یه بوس روی پیشونیش گذاشتم
_بیدار شدی
+اهم
_درد که نداری
سرش رو به معنی نه تکون داد که منم یه لبخند زدم و محکم تو بغلم فشردمش و بعدش سرم رو بردم تو گردنش و بوش کردم این بوش منو دیونه می کنه
که یهو گفت
+عزیزم
_همم(همچنان سرش تو گردن ا.ت هست)
+میگم .. اگه یه روزبفهمی من قرار یه مدت زنده بمونم چیکار می کنی
با این حرفش عصبانی شدم و سرم رو از تو گردنش بیرون آوردم و بهش نگاه کردم و با دوتا دستام شونه هاشو رو گرفتم و با عصبانیت گفتم
+ا.ت این دیگه چه حرفی میزنی ها نمخای که همینجا دوباره جرت بدم آخرین باره باشه که از این حرفا می زنی
_باش .. عشقم ببخشید ناراحت نشو
بعدش محکم منو بغل کرد و منم متقابلاً بغلش کردم
_اخرین بارن باشه این حرف رو میزنی
+باشه ببخشید
_خیلی خوب بسه بیا خودمون رو بشوریم بریم صبحانه بخوریم
+باشه
با هم دیگه دوش گرفتیم و از حمام بیرون آمدیم منم داشتم لباس می پوشیدم اما ا.ت همینطوری با حوله روی تخت نشسته بود و تو گوشی بود
_ا.ت نمخای لباس به پوشی
+چرا یکم دیگه بلند میشم به پوشم
_ایی از دست تو
لباسم رو پوشیدم و و موهام رو درست کردم و عطرم رو زدم و از اتاق رفتم پایین برای خودمون صبحانه آماده کردم که کوک زنگ زد
_الو
& صبح بخیر داداش خوبی خوش گذشت
_خوبم ممنون اره خوب بود ببینم مین هو حالش خوبه بیدار شده
&اره بیدار شده داره با خالش صبحانه میخوره اما دلش برای مامانش خیلی تنگ شده میگه مخاد بره دیگه اون و سوجین با هم میان زنگ زدم که بگم لازم نیست بیایین دنبالش
_اهان باش داداش ممنون تو شرکت می بینمت
&باشه خداحافظ
میز رو چیدم داشتم میخوردم که ا.ت آمد پایین
_امدی
+بله
_بیا بشین بخور من باید زود برم شرکت
+باشه عشقم
سریع دو لقمه گذاشتم دهنم و بلند شدم و رفتم سمت ا.ت لباش رو بوسیدم و دیدم سمت در
+خداحافظ عشقم (داد )
_خداحافظ
+دوست دارم
_منم دوست دارم
سوار ماشین شدم و رفتم شرکت .....
صبح وقت از خواب بیدار شدم دیدم ا.ت خودش رو تو بغلم پنهان کرد یه لبخند نشت روی لبام و یه بوس روی موهاش گذاشتم عین بچه ها گرفته بود خوابیده بود با خودم انداختم رو پهلوم و با موهاش یکم ور رفتم و چند دقیقه ای نگاهش کردم و بعدش بلند شدم رفتم حمام و که دوش بگیرم .
تو حمام داشتم دوش میگرفتم که یهو ا.ت منو از پشت بغل کرد دستاش رو گرفتم و بعدش برگشتم سمتش و کشیدمش توی بغلم و یه بوس روی پیشونیش گذاشتم
_بیدار شدی
+اهم
_درد که نداری
سرش رو به معنی نه تکون داد که منم یه لبخند زدم و محکم تو بغلم فشردمش و بعدش سرم رو بردم تو گردنش و بوش کردم این بوش منو دیونه می کنه
که یهو گفت
+عزیزم
_همم(همچنان سرش تو گردن ا.ت هست)
+میگم .. اگه یه روزبفهمی من قرار یه مدت زنده بمونم چیکار می کنی
با این حرفش عصبانی شدم و سرم رو از تو گردنش بیرون آوردم و بهش نگاه کردم و با دوتا دستام شونه هاشو رو گرفتم و با عصبانیت گفتم
+ا.ت این دیگه چه حرفی میزنی ها نمخای که همینجا دوباره جرت بدم آخرین باره باشه که از این حرفا می زنی
_باش .. عشقم ببخشید ناراحت نشو
بعدش محکم منو بغل کرد و منم متقابلاً بغلش کردم
_اخرین بارن باشه این حرف رو میزنی
+باشه ببخشید
_خیلی خوب بسه بیا خودمون رو بشوریم بریم صبحانه بخوریم
+باشه
با هم دیگه دوش گرفتیم و از حمام بیرون آمدیم منم داشتم لباس می پوشیدم اما ا.ت همینطوری با حوله روی تخت نشسته بود و تو گوشی بود
_ا.ت نمخای لباس به پوشی
+چرا یکم دیگه بلند میشم به پوشم
_ایی از دست تو
لباسم رو پوشیدم و و موهام رو درست کردم و عطرم رو زدم و از اتاق رفتم پایین برای خودمون صبحانه آماده کردم که کوک زنگ زد
_الو
& صبح بخیر داداش خوبی خوش گذشت
_خوبم ممنون اره خوب بود ببینم مین هو حالش خوبه بیدار شده
&اره بیدار شده داره با خالش صبحانه میخوره اما دلش برای مامانش خیلی تنگ شده میگه مخاد بره دیگه اون و سوجین با هم میان زنگ زدم که بگم لازم نیست بیایین دنبالش
_اهان باش داداش ممنون تو شرکت می بینمت
&باشه خداحافظ
میز رو چیدم داشتم میخوردم که ا.ت آمد پایین
_امدی
+بله
_بیا بشین بخور من باید زود برم شرکت
+باشه عشقم
سریع دو لقمه گذاشتم دهنم و بلند شدم و رفتم سمت ا.ت لباش رو بوسیدم و دیدم سمت در
+خداحافظ عشقم (داد )
_خداحافظ
+دوست دارم
_منم دوست دارم
سوار ماشین شدم و رفتم شرکت .....
۳.۳k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.