A girl inside the wall ☆part3
سیگارمو روشن کردم و دو پوک کشیدم بعد خاموشش کردم
کوک: پس من اشغالم ...نه؟
لیسا: اره
کوک: به نعفته خودت سریع بری تو اون اتاق
لیسا: چرا برم؟
کوک: نمیری یا از روش کتک زدن استفاده کنم(پوزخند)
ترسیدم و سریع رفتم تو اتاق اون پسره واقعا دیوونس ... چرا تو این اتاق انقدر شلاق و وسایل شکنجه ست از ترس تعادلمو از دست دادم و افتادم رو زمین اونقدر ترسیده بودم که گریم گرفت و اون پسره روانی اومد تو
کوک: پس فهمیدی چرا بلایی قراره سرت بیاد(پوزخند)
لیسا: م...هققق معذرت میخوام هققق بزار برم
کوک: خیلی خیلی دیره
لیسا: ن..هققق ل.ل..طفا
کوک: دوست داری چجوری به فاک بری؟میدونی چیه؟ فعلا حال تنبیه کردن ندارم ولی از آب و غذا خبری نیست انقدر اینجا میمونی تا بمیری .
خوش بگذره(پوزخند)
رفت و درو به روی لیسا قفل کرد
لیسا: هر طور شده فرار میکنم از دستت و بدبختت میکنم
رفتم سمت پنجره خونش ارتفاع زیاد نبود ولی بدبختی اینجا بود که دو تا بادیگارد سمت در حیاط خونش بود
..............
بچه ها این پارت بخاطر اینکم شد که اصمات بود اما چون میدونم گزارش میکنن اصماتو حرف کردم
پارت بعد ۳۵ لایک
کوک: پس من اشغالم ...نه؟
لیسا: اره
کوک: به نعفته خودت سریع بری تو اون اتاق
لیسا: چرا برم؟
کوک: نمیری یا از روش کتک زدن استفاده کنم(پوزخند)
ترسیدم و سریع رفتم تو اتاق اون پسره واقعا دیوونس ... چرا تو این اتاق انقدر شلاق و وسایل شکنجه ست از ترس تعادلمو از دست دادم و افتادم رو زمین اونقدر ترسیده بودم که گریم گرفت و اون پسره روانی اومد تو
کوک: پس فهمیدی چرا بلایی قراره سرت بیاد(پوزخند)
لیسا: م...هققق معذرت میخوام هققق بزار برم
کوک: خیلی خیلی دیره
لیسا: ن..هققق ل.ل..طفا
کوک: دوست داری چجوری به فاک بری؟میدونی چیه؟ فعلا حال تنبیه کردن ندارم ولی از آب و غذا خبری نیست انقدر اینجا میمونی تا بمیری .
خوش بگذره(پوزخند)
رفت و درو به روی لیسا قفل کرد
لیسا: هر طور شده فرار میکنم از دستت و بدبختت میکنم
رفتم سمت پنجره خونش ارتفاع زیاد نبود ولی بدبختی اینجا بود که دو تا بادیگارد سمت در حیاط خونش بود
..............
بچه ها این پارت بخاطر اینکم شد که اصمات بود اما چون میدونم گزارش میکنن اصماتو حرف کردم
پارت بعد ۳۵ لایک
۵.۴k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.