چندپارتی از جونگکوک
وقتی میخواین برید خونه مامانش اینا
پارت اخر
بعد کمرو جا داد توی یک دستش و خودمون رو به سمت حموم راهی کرد
هی داد میزدم و تکون میخوردم تا بزارتم زمین ولی کو گثش شنوا
منو گذاشت رو تخت و لباساشو در اورد تا خواستم فرار کنم
گفت: بیبی گرل جایی میخوای بری
نقطه ضعفمو میدونست وقتی بهم میگفت بیبی گرل انگار عروسکی بودم که منو کنترل میکرد
گفتم: نه ددی
گفت: پس بیا اینجا
رفتم سمتشو و لباسامو در اورد
کمرمو گرفت و برد سمت حموم گفت: موهامو بشو ات
گفتم: چشم ددی
و شروع کردم به شستن موهاش
وقتی شیتن موهاش تموم شد
منو چسبوند به دیوار و لباشو گذاشت رو لبام خیلی دلتنگ لباش بودم پس ناخودآگاه باهاش همراهی کردم
بعد از حموم
اومدیم بیرون و یک لباس خیلی خوشگل پوشیدم و اون هم همین طور با یک کت و شلوار زیبا اومپ بیرون
گفت: بیبی گرلم خیلی خوشگل شده یادش باشه اونجا منو ددی صدا نکنه
گفتم: چشم کوک
گفت: افرین دختر خوب حالا بریم
و باهم رفتیم خونه مامانش اینا
پایان
پارت اخر
بعد کمرو جا داد توی یک دستش و خودمون رو به سمت حموم راهی کرد
هی داد میزدم و تکون میخوردم تا بزارتم زمین ولی کو گثش شنوا
منو گذاشت رو تخت و لباساشو در اورد تا خواستم فرار کنم
گفت: بیبی گرل جایی میخوای بری
نقطه ضعفمو میدونست وقتی بهم میگفت بیبی گرل انگار عروسکی بودم که منو کنترل میکرد
گفتم: نه ددی
گفت: پس بیا اینجا
رفتم سمتشو و لباسامو در اورد
کمرمو گرفت و برد سمت حموم گفت: موهامو بشو ات
گفتم: چشم ددی
و شروع کردم به شستن موهاش
وقتی شیتن موهاش تموم شد
منو چسبوند به دیوار و لباشو گذاشت رو لبام خیلی دلتنگ لباش بودم پس ناخودآگاه باهاش همراهی کردم
بعد از حموم
اومدیم بیرون و یک لباس خیلی خوشگل پوشیدم و اون هم همین طور با یک کت و شلوار زیبا اومپ بیرون
گفت: بیبی گرلم خیلی خوشگل شده یادش باشه اونجا منو ددی صدا نکنه
گفتم: چشم کوک
گفت: افرین دختر خوب حالا بریم
و باهم رفتیم خونه مامانش اینا
پایان
۳.۲k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.