نَبضِ عاشقیِ مَن وَ اُو:)
نَبضِ عاشقیِ مَن وَ اُو:)
Chapter two
part=29
امیر: وارد داد گاه شدم رفتم وایسادم تو جایگا.
اون ور هم دلوین بود...پشت جایگاشم رهام و یاحل نشسته بودن.
اخمای رهام توهم بود!
وقتی دیدمش قلبم تند تند زد.
ولی به هیچ عنوان نگام نکرد!
چه بلایی سر این دختر اومده؟!
دلی: رفتم تو جایگا وایسادم.
از ترس داشتم میمردم!
انگار دنیا دور سرم میچرخید!
قاضی اومد.(قاضی همون قاضیس که تو فیلم(اقای قاضی بود)
قاضی: خانم هادیان؟
دلی: خودم هستم.
قاضی:...اقای مقاره؟
امیر:خودم هستم.
قاضی:خب خانم هادیان دلیل درخواست طلاق دادید رو بگید.
دلی:بله...حتما...
با اجازه:
من یه چن وقتی بود که بهش شک داشتم...ولی مطمعن نبودم!
چن وقتب هم بود که باهام نه بیرون میومد و نه باهام درس حرف میزد.
یِه روز خونش که بودم...
رفت حموم و منم تو گوشیش نگا عکسا میکردم.
امیر:اقای قاضی...ایشون به چه حقی دست به گوشی من زدن؟
قاضی:بعدا درباره این موضوع هم حرف میزنیم فعلا بزارید بگن.
خب داشتید میگفتید؟!...
Chapter two
part=29
امیر: وارد داد گاه شدم رفتم وایسادم تو جایگا.
اون ور هم دلوین بود...پشت جایگاشم رهام و یاحل نشسته بودن.
اخمای رهام توهم بود!
وقتی دیدمش قلبم تند تند زد.
ولی به هیچ عنوان نگام نکرد!
چه بلایی سر این دختر اومده؟!
دلی: رفتم تو جایگا وایسادم.
از ترس داشتم میمردم!
انگار دنیا دور سرم میچرخید!
قاضی اومد.(قاضی همون قاضیس که تو فیلم(اقای قاضی بود)
قاضی: خانم هادیان؟
دلی: خودم هستم.
قاضی:...اقای مقاره؟
امیر:خودم هستم.
قاضی:خب خانم هادیان دلیل درخواست طلاق دادید رو بگید.
دلی:بله...حتما...
با اجازه:
من یه چن وقتی بود که بهش شک داشتم...ولی مطمعن نبودم!
چن وقتب هم بود که باهام نه بیرون میومد و نه باهام درس حرف میزد.
یِه روز خونش که بودم...
رفت حموم و منم تو گوشیش نگا عکسا میکردم.
امیر:اقای قاضی...ایشون به چه حقی دست به گوشی من زدن؟
قاضی:بعدا درباره این موضوع هم حرف میزنیم فعلا بزارید بگن.
خب داشتید میگفتید؟!...
۲.۰k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.