رمان اشفتگی
رمان اشفتگی
#پارت_4
یهو دکتر اومد نیا اقای دکتر حال دوستم چطور دکتر حال دوستون خوب ولی فقط دستش شکست ولی به مرور زمان خوب میشه نیا اقای دکتر میتونم ببینمش دکتر ار دکتر رفت و نیا رو به شوگا برو خدات رو شکر کن که ا. ت حالش خوب شد
(ویوا.ت)
چشمام رو باز کردم ولی تار میدیدم و دستم درد میکرد که خاستم از جام بلند شدم که پرستار گفت نه نه از جات بلند نشو و استراحت کن و رفت و نیا با یه پسر خوشتیپ اومد قرق پسر بودم که نیا بقلم کرد دو گفت اینقدر نگران شدم که نگو ا. ت روبه نیا این پسره کیه که نیا گفت که این پسره بهت زد
(ویو شوگا)
رفتیم داخل که دختر محوم شد بود که نگاشه رو از من گرفت و از دوستش پرسید این پسره کیه دوستش گفت که این پسره بهت زده من گفتم به بخشید من شما رو ندیدم و بهتون زدم واقعا خیلی خیلی ازتون معذرت میخوام
(ویوا.ت) وقتی نیا گفت که اون بهم زد سری در جوابش گفت به بخشید من شما رو ندیدم و بهتون زدم واقعا خیلی خیلی ازتون معذرت میخوام من خجالت کشیدم گفتم نه من از تو معذرت میخوام نباید اونطوری میپرید تو جاده
ادامه داره
#پارت_4
یهو دکتر اومد نیا اقای دکتر حال دوستم چطور دکتر حال دوستون خوب ولی فقط دستش شکست ولی به مرور زمان خوب میشه نیا اقای دکتر میتونم ببینمش دکتر ار دکتر رفت و نیا رو به شوگا برو خدات رو شکر کن که ا. ت حالش خوب شد
(ویوا.ت)
چشمام رو باز کردم ولی تار میدیدم و دستم درد میکرد که خاستم از جام بلند شدم که پرستار گفت نه نه از جات بلند نشو و استراحت کن و رفت و نیا با یه پسر خوشتیپ اومد قرق پسر بودم که نیا بقلم کرد دو گفت اینقدر نگران شدم که نگو ا. ت روبه نیا این پسره کیه که نیا گفت که این پسره بهت زد
(ویو شوگا)
رفتیم داخل که دختر محوم شد بود که نگاشه رو از من گرفت و از دوستش پرسید این پسره کیه دوستش گفت که این پسره بهت زده من گفتم به بخشید من شما رو ندیدم و بهتون زدم واقعا خیلی خیلی ازتون معذرت میخوام
(ویوا.ت) وقتی نیا گفت که اون بهم زد سری در جوابش گفت به بخشید من شما رو ندیدم و بهتون زدم واقعا خیلی خیلی ازتون معذرت میخوام من خجالت کشیدم گفتم نه من از تو معذرت میخوام نباید اونطوری میپرید تو جاده
ادامه داره
۲.۱k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.