یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت سیزدهم
چشمامو براش گرد کردم....
و دستمو سری گذاشتم رو دهنش
آلیس:در مورد اون شب حرف نزن الانم بهم لباس بده سردمه
اکتای:خوب من جلوتر از تو میرم بعد لباسو میدم تو بپوش بیا بیرون
آلیس:خو باشه برو
لباس رو برداشت
اکتای:الان که دارم لباس نمیخوای بهم جایزه بدی حداقل بوسم کن
آلیس: (تعجب)چییییی! کور خوندی من بیام تورو چه حرفا میزنی بده لباسو بده
دستشو گرفتم و کشیدم تا لباسو بگیرم که دستش افتاد وسط قفسه سینم
زدم توی گوشش
آلیس:داری چیکار میکنی پسره ی بیشعور
دیشب این اشتباه رو کردی اما دیگه نمیزارم این غلط رو دوباره تکرار کنی فهمیدی لباست هم ارزونی خودت
حولم رو که خیس شده بود به برداشتم و پوشیدم اکتای
رنگش قرمز شده بود چشماش از حدقه زده بود بیرون وای خدایا
یهو گلومو گرفت
اکتای:دختره ی هرزه تو دست روی کی بلند میکنی هااا....
رمان خانه ارواح
پارت سیزدهم
چشمامو براش گرد کردم....
و دستمو سری گذاشتم رو دهنش
آلیس:در مورد اون شب حرف نزن الانم بهم لباس بده سردمه
اکتای:خوب من جلوتر از تو میرم بعد لباسو میدم تو بپوش بیا بیرون
آلیس:خو باشه برو
لباس رو برداشت
اکتای:الان که دارم لباس نمیخوای بهم جایزه بدی حداقل بوسم کن
آلیس: (تعجب)چییییی! کور خوندی من بیام تورو چه حرفا میزنی بده لباسو بده
دستشو گرفتم و کشیدم تا لباسو بگیرم که دستش افتاد وسط قفسه سینم
زدم توی گوشش
آلیس:داری چیکار میکنی پسره ی بیشعور
دیشب این اشتباه رو کردی اما دیگه نمیزارم این غلط رو دوباره تکرار کنی فهمیدی لباست هم ارزونی خودت
حولم رو که خیس شده بود به برداشتم و پوشیدم اکتای
رنگش قرمز شده بود چشماش از حدقه زده بود بیرون وای خدایا
یهو گلومو گرفت
اکتای:دختره ی هرزه تو دست روی کی بلند میکنی هااا....
۲.۸k
۲۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.