یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت دوازدهم
یه حوله به خودم پیچیدم..
رفتم پایین
آلیس: اکتای اینجا جایی برای دوش گرفتن نداره
اکتای: حموم نه ولی یه دریاچه هست بیا بریم
از خونه اومدیم اکتای سری رفت مثل برق
مونده بودم اون الان میخواست منو ببره دریاچه یا خودش بره
برگشت
اکتای: تو نمیتونی تند بدویی بیا بغلم که برم
آلیس: نه نمیخواد
اکتای: چقدر حرف میزنی بیا بغلم ببینم
آلیس:(جیغ) اییییی انقدر تند نرو من میترسم
دریاچه خیلی قشنگ بود اکتای لباسشو در اورد
پرید توی دریاچه
اکتای: بپر بیا داخل
آلیس: چیزه منـ..
اکتای: تو چی چیزی شده
آلیس: خوب من شنا بلد نیستم برا همین نمیام
رومو اون طرف کردم اطراف رو نگاه میکردم خیلی سرسبز و قشنگ بود
اکتای محکم بغلم زد و پرید توی دریاچه
وقتی اکتای بغلم زد حوله ای که بسته بودم باز شد
آلیس: اکتای ببین اصلا پایین رو نگاه نکن بالا رو ببین من لباس هیچی ندارم فهمیدی
اکتای: عجبا همین دیشب توی بغلم بودی الان میگی نگاه نکنم
دیشب من همچیو دیدم
چشمامو براش گرد کردم و.....
رمان خانه ارواح
پارت دوازدهم
یه حوله به خودم پیچیدم..
رفتم پایین
آلیس: اکتای اینجا جایی برای دوش گرفتن نداره
اکتای: حموم نه ولی یه دریاچه هست بیا بریم
از خونه اومدیم اکتای سری رفت مثل برق
مونده بودم اون الان میخواست منو ببره دریاچه یا خودش بره
برگشت
اکتای: تو نمیتونی تند بدویی بیا بغلم که برم
آلیس: نه نمیخواد
اکتای: چقدر حرف میزنی بیا بغلم ببینم
آلیس:(جیغ) اییییی انقدر تند نرو من میترسم
دریاچه خیلی قشنگ بود اکتای لباسشو در اورد
پرید توی دریاچه
اکتای: بپر بیا داخل
آلیس: چیزه منـ..
اکتای: تو چی چیزی شده
آلیس: خوب من شنا بلد نیستم برا همین نمیام
رومو اون طرف کردم اطراف رو نگاه میکردم خیلی سرسبز و قشنگ بود
اکتای محکم بغلم زد و پرید توی دریاچه
وقتی اکتای بغلم زد حوله ای که بسته بودم باز شد
آلیس: اکتای ببین اصلا پایین رو نگاه نکن بالا رو ببین من لباس هیچی ندارم فهمیدی
اکتای: عجبا همین دیشب توی بغلم بودی الان میگی نگاه نکنم
دیشب من همچیو دیدم
چشمامو براش گرد کردم و.....
۳.۰k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.