از خواب پاشدی و آماده شدی یه چیزی خوردی و رفتی به سمت ماش

از خواب پاشدی و آماده شدی یه چیزی خوردی و رفتی به سمت ماشین
سوار شدی و رفتی به سمت دانشگاه
پیاده شدی و وارد دانشگاه شدی دیدی دوستات منتظرن بهشون سلام کردی
و رفتین به سمت کلاس وارد شدیو به همه سلام کردی نشستی و استاد اومد
به همه سلام کرد و خودشو معرفی کرد
بچه ها هم یکی یکی خودشونو معرفی کردن
خب شروع کرد به درس دادن درس تموم شد داشتی راه میرفتی و چندتا کتاب دستت بود
همینجوری تو عالم خودت بودی که یکی خورد بهت و تمام کتابا افتاد زمین
(علامت تو& علامت اون@)
&کورییییی جلوتو نمیبینی
@ببخشید ولی فکر کنم تو کوری
&خفشو پسره عوضی
@نشم چی؟
&ریدی تو کتابام یعد یه معذزت خواهی هم نمیکنی
@خب تو بودی که کتابارو تو دستت گرفته بودی و چشماتو بسته بودی نه من
&فقط ببند و گمشو
@اوکی بای
توم یکم اروم شدی و کتابارو جمع کردی و رفتی ساعت3بود که مامانت زنگ زد
و گفت آیکو بیا خونه مثل هر شب یه دورهمی داریم (نکته:اویکو تنها زندگی میکنه و خانوادش تو شیزوکا زندگی میکنن و ایکو هم در تو کیو )بابام بزرگ خانوادس و معمولان یه سری دورهمی های تو خونمو
بر گذار میشه پاشدی یه دوش گرفتی لباس خوشگل پوشیدی و راه افتادی...........
______________________
پایان پارت یک