عمارت سیاه (پارت ۲۲)
تهیونگ : سلااام
همو بغل کردیم
نامجون: سلاام داداش کوچولو شیطون ما چقدر بزرگ شدی ببینم هنوزم شیطونی
تهیونگ : عه نامجون
نامجون: باشه بابا
طرف ا/ت : ایشون و معرفی نمیکنید
تهیونگ : عا نامزدمه
نامجون : سلام خوشبختم
ا/ت : سلام همچنین
یه دختر کنار نامجون بود گفتم
تهیونگ: شما نمیگید ایشون کی هستند
نامجون: اوه بله بله این جولیا تازه تو آمریکا با هم ازدواج کردیم اونم کره ای بهتون نگفتم چون نمیخواستم عروسی خیلی بزرگ برگزار کنیم جولیا یه جور دیگه دوست داشت
تهیونگ: اوه خوشبختم
جولیا : همچنین
موقع شام شد رفتیم نشستیم سر میز
م..تهیونگ: یه حقیقتی میخوام بگم خوب راستش من میدونستم نامجون ازدواج کرده اما صلاح ندونستم به شما بگم
ب..تهیونگ: عه یعنی تو به منم نباید میگفتی
م..تهیونگ: نخیر چرا بگم هوم
همینجوری به بحث و مامان و بابا نگاه میکردیم و بهشون میخندیدیم
همه رفتیم سمت اتاقامون نامجون بهم پیام داد بریم تو حیاط یکم صحبت کنیم
منم گفتم باشه بعد از خوابیدن ا/ت : بلند شدم رفتم سمت حیاط
نامجون رو تاب نشسته بود کنارش نشستم
تهیونگ: خب
نامجون : خب؟
تهیونگ: چیکار داری شبه ها
نامجون: میدونی راستش به یه چیزی مشکوکم اول میخواستم از تو بپرسم
ادامه دارد.....
همو بغل کردیم
نامجون: سلاام داداش کوچولو شیطون ما چقدر بزرگ شدی ببینم هنوزم شیطونی
تهیونگ : عه نامجون
نامجون: باشه بابا
طرف ا/ت : ایشون و معرفی نمیکنید
تهیونگ : عا نامزدمه
نامجون : سلام خوشبختم
ا/ت : سلام همچنین
یه دختر کنار نامجون بود گفتم
تهیونگ: شما نمیگید ایشون کی هستند
نامجون: اوه بله بله این جولیا تازه تو آمریکا با هم ازدواج کردیم اونم کره ای بهتون نگفتم چون نمیخواستم عروسی خیلی بزرگ برگزار کنیم جولیا یه جور دیگه دوست داشت
تهیونگ: اوه خوشبختم
جولیا : همچنین
موقع شام شد رفتیم نشستیم سر میز
م..تهیونگ: یه حقیقتی میخوام بگم خوب راستش من میدونستم نامجون ازدواج کرده اما صلاح ندونستم به شما بگم
ب..تهیونگ: عه یعنی تو به منم نباید میگفتی
م..تهیونگ: نخیر چرا بگم هوم
همینجوری به بحث و مامان و بابا نگاه میکردیم و بهشون میخندیدیم
همه رفتیم سمت اتاقامون نامجون بهم پیام داد بریم تو حیاط یکم صحبت کنیم
منم گفتم باشه بعد از خوابیدن ا/ت : بلند شدم رفتم سمت حیاط
نامجون رو تاب نشسته بود کنارش نشستم
تهیونگ: خب
نامجون : خب؟
تهیونگ: چیکار داری شبه ها
نامجون: میدونی راستش به یه چیزی مشکوکم اول میخواستم از تو بپرسم
ادامه دارد.....
۵.۱k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.