scenario BTS [part1]
وقتی دزدیدنت و رو مخشون راه میری و مدام میگی ولم کن در حالی که عصبانی هستن (ورژن خون آشام)
<><><><><><><><><><><><><><><><><>>
نامجون :اگر یبار دیگه بگی ولم کن امشب بلایی سرت میارم که تنها صدایی که تو این عمارت شنیده میشه صدای فریاد اسمم باشه خودتم میدونی که عاشقه رابطه های خونینم پس ساکت شو!
□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□
جین:ببینم تو که نمیخوای وحشی شم؟ (با حرص)
ا.ت:نه باباا مثلا میخوای چیکار کنی پیر مرد؟(باخنده ازش دور میشی و رو به روی تابلو وایمیسی)
جین:پیرمرد؟ هع خوت خواستی بد گرل
[به سمتت میاد و از پشت گردنت رو میگیره و به سمت خودش میکشه]خودت می دونی که به همه یه شانس میدم ولی چون عاشقتم دو تا دادم که یکیشو به فنا دادی پس الان بهت یه فرصت میدم حرفتو پس بگیری زود باش!!
ا.ت:اومم دلم نمیخواد پس بگیرم میگی چی؟
[پوز خند میزنه و سریع با دندونای تیزش گردنتو به دندون میگیره ]
ا.ت:[جیغ]عاییی ولم کن
جین :[بعد از چند مین خون خوردن گردنتو کبود می کنه و داخل گوشت زمزمه می کنه]
تنها چیزی که آرومم می کنه تویی پس چرا انقدر لجبازی می کنی لعنتی؟
ا.ت:چون بعد از دعوامون نازمو نکشیدی منم اذیتت میکنم (حرص و کیوت)
جین :آیگووو پس گرلم توجه میخواد؟پس انقدر بغلت میکنم تا آشتی کنی [می کشتت بغل و توهم ترجیح میدی چیزی نگی ]
■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■
*داخل اتاق هستن*
یونگی:ببینم از اینکه توسط من پاره شی خوشت میاد؟
(پوزخند)
ا.ت:خیلی آزار دهنده ای (حرص)
یونگی:چی؟(یکم شک)
ا.ت:دارم میگم خیلی آزار دهنده ای لعنتی (یه قطره اشک از چشم)
[یونگی به سمت ا.ت میره و دستشو روی شونه و شکم ا.ت میزاره و میزنتش به دیوار که همون لحظه ا.ت یه ناله کوتاه می کنه ویونگی میچسبه بهش و میگه: جرعت داری یبار دیگه اون کلمه رو تکرار کن .اون وقت می بینی چطور زیرم جون میدی!(باعصبانیت)
ا.ت:دیگه خسته شدم .خیلی خستم.می فهمی یونگی؟ از اینکه مثل یه اسباب بازی باهام رفتار می کنی هسته شدم.منم احساس دارم.چرا همش منو حبس می کنی تو اتاق(گریه)
[یونگی تعجب می کنه چون اولین باره گریه ا.ت رو می بینه و یه نفس عمیق می کشه و سعی می کنه آروم باشه]
یونگی :سریع تو بغل گرفتمش و گفتم ببخشید فرشته کوچولوم .من اینکارارو بخاطر تو می کنم.ببخشید که اذیتت کردم.میشه پیشی کوچولوت رو ببخشی و بهش فرصت بدی؟(کیوت)
ا.ت:اگر بهت یه فرصت بدم قول میدی انقدر حساس نباشی؟
یونگی:سعی می کنم ولی قول نمیدم(خنده)
ا.ت یه مشت به بازوی یونگی میزنه و با خنده میگه:خیلی شیطونی تووو
یونگی:البته فقط برا تو حالا نظرت چیه یکم شیطونی کنم ؟(لبخند خبیث)
ا.ت:نههههه
یونگی:مهم نیست بالاخره نن کار خودمو میکنم (بلندت می کنه و به سمت اتاق میبرتت و ...)
حمایت؟
چطور بود؟
شرط:۱۵ لایکو۴۰فالو
<><><><><><><><><><><><><><><><><>>
نامجون :اگر یبار دیگه بگی ولم کن امشب بلایی سرت میارم که تنها صدایی که تو این عمارت شنیده میشه صدای فریاد اسمم باشه خودتم میدونی که عاشقه رابطه های خونینم پس ساکت شو!
□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□□
جین:ببینم تو که نمیخوای وحشی شم؟ (با حرص)
ا.ت:نه باباا مثلا میخوای چیکار کنی پیر مرد؟(باخنده ازش دور میشی و رو به روی تابلو وایمیسی)
جین:پیرمرد؟ هع خوت خواستی بد گرل
[به سمتت میاد و از پشت گردنت رو میگیره و به سمت خودش میکشه]خودت می دونی که به همه یه شانس میدم ولی چون عاشقتم دو تا دادم که یکیشو به فنا دادی پس الان بهت یه فرصت میدم حرفتو پس بگیری زود باش!!
ا.ت:اومم دلم نمیخواد پس بگیرم میگی چی؟
[پوز خند میزنه و سریع با دندونای تیزش گردنتو به دندون میگیره ]
ا.ت:[جیغ]عاییی ولم کن
جین :[بعد از چند مین خون خوردن گردنتو کبود می کنه و داخل گوشت زمزمه می کنه]
تنها چیزی که آرومم می کنه تویی پس چرا انقدر لجبازی می کنی لعنتی؟
ا.ت:چون بعد از دعوامون نازمو نکشیدی منم اذیتت میکنم (حرص و کیوت)
جین :آیگووو پس گرلم توجه میخواد؟پس انقدر بغلت میکنم تا آشتی کنی [می کشتت بغل و توهم ترجیح میدی چیزی نگی ]
■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■
*داخل اتاق هستن*
یونگی:ببینم از اینکه توسط من پاره شی خوشت میاد؟
(پوزخند)
ا.ت:خیلی آزار دهنده ای (حرص)
یونگی:چی؟(یکم شک)
ا.ت:دارم میگم خیلی آزار دهنده ای لعنتی (یه قطره اشک از چشم)
[یونگی به سمت ا.ت میره و دستشو روی شونه و شکم ا.ت میزاره و میزنتش به دیوار که همون لحظه ا.ت یه ناله کوتاه می کنه ویونگی میچسبه بهش و میگه: جرعت داری یبار دیگه اون کلمه رو تکرار کن .اون وقت می بینی چطور زیرم جون میدی!(باعصبانیت)
ا.ت:دیگه خسته شدم .خیلی خستم.می فهمی یونگی؟ از اینکه مثل یه اسباب بازی باهام رفتار می کنی هسته شدم.منم احساس دارم.چرا همش منو حبس می کنی تو اتاق(گریه)
[یونگی تعجب می کنه چون اولین باره گریه ا.ت رو می بینه و یه نفس عمیق می کشه و سعی می کنه آروم باشه]
یونگی :سریع تو بغل گرفتمش و گفتم ببخشید فرشته کوچولوم .من اینکارارو بخاطر تو می کنم.ببخشید که اذیتت کردم.میشه پیشی کوچولوت رو ببخشی و بهش فرصت بدی؟(کیوت)
ا.ت:اگر بهت یه فرصت بدم قول میدی انقدر حساس نباشی؟
یونگی:سعی می کنم ولی قول نمیدم(خنده)
ا.ت یه مشت به بازوی یونگی میزنه و با خنده میگه:خیلی شیطونی تووو
یونگی:البته فقط برا تو حالا نظرت چیه یکم شیطونی کنم ؟(لبخند خبیث)
ا.ت:نههههه
یونگی:مهم نیست بالاخره نن کار خودمو میکنم (بلندت می کنه و به سمت اتاق میبرتت و ...)
حمایت؟
چطور بود؟
شرط:۱۵ لایکو۴۰فالو
۵.۴k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.