پارت ۷۰۶
پارت ۷۰۶
رمان MAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_/پاشو دختر براچی خوابیدی پاشو بخت بهت رو کرده ارباب میخوادتت...اگه خوشش بیاد بازم میتونی باهاش باشی... اگه بتونی عاشق خودت کنیش میشی خانم عمارت... پولدار میشیم...
_جدییی!!! اما چرا الان...من باید حاظر شم...
_/الان میگم از دخترا بیان کمکت کنن...
همون لحظه اذیتا و ملینا اومدن داخل...
_اها ایناهاش بیاین کمک کنین شیدا حاظر شه ...
ملینا:برای چی؟!
_ارباب منو میخواد...قول میدم اگه خانم عمارت شدم کمک شمارو یادم نره ...
آذیتا:جدی؟ خوش به حالت که...پس زود باش وقت نداریاااا
بالاخره بعد یه ساعت حاظر شدم و رفتم دم در اتاق ارباب وایستادم...در زدم...وارد شدم...یکم استرس داشتم...
_بیا جلو...
رمان MAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_/پاشو دختر براچی خوابیدی پاشو بخت بهت رو کرده ارباب میخوادتت...اگه خوشش بیاد بازم میتونی باهاش باشی... اگه بتونی عاشق خودت کنیش میشی خانم عمارت... پولدار میشیم...
_جدییی!!! اما چرا الان...من باید حاظر شم...
_/الان میگم از دخترا بیان کمکت کنن...
همون لحظه اذیتا و ملینا اومدن داخل...
_اها ایناهاش بیاین کمک کنین شیدا حاظر شه ...
ملینا:برای چی؟!
_ارباب منو میخواد...قول میدم اگه خانم عمارت شدم کمک شمارو یادم نره ...
آذیتا:جدی؟ خوش به حالت که...پس زود باش وقت نداریاااا
بالاخره بعد یه ساعت حاظر شدم و رفتم دم در اتاق ارباب وایستادم...در زدم...وارد شدم...یکم استرس داشتم...
_بیا جلو...
۳.۲k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.