پارت ۷۱۲
پارت ۷۱۲
رمان MAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_شیدا یادت رفته الینا خدمتکار اربابه پاشو خودت درست کن...
_/نه یادم نرفته اخه نه اینکه دیشب با ارباب بودم به زودیم خانم جدید عمارت میشم برا اون گفتم عادت کنه...اذیت نشه...
ابرومو دادم بالا یه پوزخند به احمقیش زدم...شاهین کی به کم راضی بوده که الان باشه...شونه ای بالا انداختم یه خورشت خوری برداشتم...رفتم سمت قابلمه...ملاقه رو که برداشتم شوکت با قاشق زد از دستم...
~اییی درد گرفت ...
_خوراک فقط واسه اربابه...
_/وا پس چرا الینا ازش خورده؟
_به خودم مربوطه اونش...
اروم و کش دار زمزمه کردم...
_/شوکت خالههه
_چیه
_/یه خوراکه دیگه ولش کن بزار بریزم...
_نه خیر روش زیاد میشه برو دیگه اتاقت ...
ظرفو ازم گرفت...
_بیرون زود باش...
_/الان داری منو میندازی بیرون از اشپز خونه شوکت خاله ؟! واقعااا!
_اره برو بیرون کار دارم...برو چرا وایستادی...
رمان MAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_شیدا یادت رفته الینا خدمتکار اربابه پاشو خودت درست کن...
_/نه یادم نرفته اخه نه اینکه دیشب با ارباب بودم به زودیم خانم جدید عمارت میشم برا اون گفتم عادت کنه...اذیت نشه...
ابرومو دادم بالا یه پوزخند به احمقیش زدم...شاهین کی به کم راضی بوده که الان باشه...شونه ای بالا انداختم یه خورشت خوری برداشتم...رفتم سمت قابلمه...ملاقه رو که برداشتم شوکت با قاشق زد از دستم...
~اییی درد گرفت ...
_خوراک فقط واسه اربابه...
_/وا پس چرا الینا ازش خورده؟
_به خودم مربوطه اونش...
اروم و کش دار زمزمه کردم...
_/شوکت خالههه
_چیه
_/یه خوراکه دیگه ولش کن بزار بریزم...
_نه خیر روش زیاد میشه برو دیگه اتاقت ...
ظرفو ازم گرفت...
_بیرون زود باش...
_/الان داری منو میندازی بیرون از اشپز خونه شوکت خاله ؟! واقعااا!
_اره برو بیرون کار دارم...برو چرا وایستادی...
۲.۸k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.