رمان عشق اجباری!
#عشق_اجباری
پارت:۲۲
ویو جیمین:
چی یوریم؟!!!!،،چ چراا یوری باید انقدر رئیسشو دوست داشته باشهه🥹،، گفتم
+ب بسهه🥹
اما اونا هنوز همو بغل کرده بودن
+بسهههه،زود باشید جداااا بشیددد🥹(داد،اشک تو چشاش حلقه زده بود)
از هم جدا نشدن رفتم سمت جونگ کوک و خاستم جداش کنم
_چیکار میکنیی
+خفه شو
-جیمین خاهش میکنم بزار یکم پیش رئیسم باشم،،رئیس تنها خانوادمه غیر رئیس کسیو ندارم🥹
+منو داری،، زود باش ازش دور شوو🥹😤
+یوری ازش جداا شووو،، نشنیدیی!!
-باشه باشههه
_یوری لازمی نیست که هرچی این حرومزاده میگه انجام بدیی
+خفه شووو
تفنگمو از کُتم درآوردمو به رو جونگ کوک گرفتم
ویو سه هون:
بنظر وضعیت خوب نبود،رئیس گفته بود که اگه وضعیت کمی ناجور بود وارد عمل بشیم و هم افرامون و هم یوریو نجات بدیم
به افراد علامت دادم و شروع کردیم اول بمبارو جلوی در پرت کردیم همه نگهباناشون
ناقص شدن
ویو جیمین:
تو همین لحظه حساس بودیم که صدای بمب رو شنیدیم یوری جیغ زد که گفتم
+یاااا اون بیرون چخبرهه
_لعنتی چرا اینجوری شروع کردن
+چی منظورت چیه؟!!!!!!
+چرا عمارتم داره داغون میشه!!!!،،،جونگکوک تو چی میدونییی
یهو جونگ کوک رفت سمت یوری دستشو گرفت و چون تقریبا سنگو خاک مانع خروج از در بود از پنجره میخاستن برن با افرادی که جونگ کوک اومده بود دختر بودن پشت کاناپه رفته بودم که از جام بلند شدمو یه تیر زدم تو پای جونگ کوک ولی نیفتاد افرادش دورش حلقه زدن
_یوری زود باش بیا اینجا
-نمیتونم لباسم گیر کرده🥹😣😖
یکی از افرادش دست یوریو گرفتو کشید و رفتن جای پنجره یکی یکی از پنجره میپریدن متاسفانه یوری هم داشت میرفت🥹 اگه بلند نمیشدم قطعا زیر آوار میموندم عمارتم داشت ریزش میکرد
+ی یوری ل لطفا نرو🥹(لهجه مظلوم)
ویو یوری:
آخرین نفر من بودم که باید میپریدم پایین اگه دیر میکردم راه پنجره هم بسته میشد حالا منکه نپرم رئیسم متوجه نمیشه(اتفاقا چرا رئیست فقط دنبال تو میگرده😂)
دیدم جیمین روی زمین کنار کاناپه به طرز کیوتی نشسته بود و ناراحت بود برگشتم سمتش راه پنجره بسته شد گردو خاک باعث میشد جلمو سخت ببینم رسیدم پیشش
+زود باش بلند شوو
_ن نمیخام(مظلومییی😂)
+هیی دارم میگم بلند شووو
چشماش رو به پایین بود خودم دستشو گرفتمو به زور بلندش کردم یه نگا به من کرد
_ی یوری😳
+چیهه
_م مگه تو نرفتی
+نه میبیینیی که نرفتممم
داشتیم میدویدیم که شاید یه جای این عمارت راه باشه یه جای کوچیک پیدا کردم که جیمین افتاد زمین
+ج جیمییین چیشددد بلند شوو🥹
"کیوتا لایک و کامنت فراموش نشه👀💓"
پارت:۲۲
ویو جیمین:
چی یوریم؟!!!!،،چ چراا یوری باید انقدر رئیسشو دوست داشته باشهه🥹،، گفتم
+ب بسهه🥹
اما اونا هنوز همو بغل کرده بودن
+بسهههه،زود باشید جداااا بشیددد🥹(داد،اشک تو چشاش حلقه زده بود)
از هم جدا نشدن رفتم سمت جونگ کوک و خاستم جداش کنم
_چیکار میکنیی
+خفه شو
-جیمین خاهش میکنم بزار یکم پیش رئیسم باشم،،رئیس تنها خانوادمه غیر رئیس کسیو ندارم🥹
+منو داری،، زود باش ازش دور شوو🥹😤
+یوری ازش جداا شووو،، نشنیدیی!!
-باشه باشههه
_یوری لازمی نیست که هرچی این حرومزاده میگه انجام بدیی
+خفه شووو
تفنگمو از کُتم درآوردمو به رو جونگ کوک گرفتم
ویو سه هون:
بنظر وضعیت خوب نبود،رئیس گفته بود که اگه وضعیت کمی ناجور بود وارد عمل بشیم و هم افرامون و هم یوریو نجات بدیم
به افراد علامت دادم و شروع کردیم اول بمبارو جلوی در پرت کردیم همه نگهباناشون
ناقص شدن
ویو جیمین:
تو همین لحظه حساس بودیم که صدای بمب رو شنیدیم یوری جیغ زد که گفتم
+یاااا اون بیرون چخبرهه
_لعنتی چرا اینجوری شروع کردن
+چی منظورت چیه؟!!!!!!
+چرا عمارتم داره داغون میشه!!!!،،،جونگکوک تو چی میدونییی
یهو جونگ کوک رفت سمت یوری دستشو گرفت و چون تقریبا سنگو خاک مانع خروج از در بود از پنجره میخاستن برن با افرادی که جونگ کوک اومده بود دختر بودن پشت کاناپه رفته بودم که از جام بلند شدمو یه تیر زدم تو پای جونگ کوک ولی نیفتاد افرادش دورش حلقه زدن
_یوری زود باش بیا اینجا
-نمیتونم لباسم گیر کرده🥹😣😖
یکی از افرادش دست یوریو گرفتو کشید و رفتن جای پنجره یکی یکی از پنجره میپریدن متاسفانه یوری هم داشت میرفت🥹 اگه بلند نمیشدم قطعا زیر آوار میموندم عمارتم داشت ریزش میکرد
+ی یوری ل لطفا نرو🥹(لهجه مظلوم)
ویو یوری:
آخرین نفر من بودم که باید میپریدم پایین اگه دیر میکردم راه پنجره هم بسته میشد حالا منکه نپرم رئیسم متوجه نمیشه(اتفاقا چرا رئیست فقط دنبال تو میگرده😂)
دیدم جیمین روی زمین کنار کاناپه به طرز کیوتی نشسته بود و ناراحت بود برگشتم سمتش راه پنجره بسته شد گردو خاک باعث میشد جلمو سخت ببینم رسیدم پیشش
+زود باش بلند شوو
_ن نمیخام(مظلومییی😂)
+هیی دارم میگم بلند شووو
چشماش رو به پایین بود خودم دستشو گرفتمو به زور بلندش کردم یه نگا به من کرد
_ی یوری😳
+چیهه
_م مگه تو نرفتی
+نه میبیینیی که نرفتممم
داشتیم میدویدیم که شاید یه جای این عمارت راه باشه یه جای کوچیک پیدا کردم که جیمین افتاد زمین
+ج جیمییین چیشددد بلند شوو🥹
"کیوتا لایک و کامنت فراموش نشه👀💓"
۲.۰k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.