رمان عشق اجباری!
#عشق_اجباری
پارت:۲۴
ویو جونگ کوک:
خوشبختانه فرار کردیم هعی ولی نمیدونم سر جیمین چی اومد😞
+خب ببینم سوبین هست یوجین هست و غیره... هستن . عااا یوری کوو😳
سه هون:رئیس مشکلی پیش اومده
+میگم که یوری کوووو😳😤
_رئیس مگه خودتون نیاوردینش
+سه هون یوریییی کجاسس😠😤
_ ر رئیس خودتون میخاستید بیاریدش😣
+الان همه هستن کموکسری نیست ولی ینی از این همه آدم یوری نباید باشهههه😫
+ن نکنه زیر آوار مونده باشه🥹
_رئیس این چیزای الکیو به دلتون راه ندید
+خفه شووو سه هون خفههه همین که بت کاری ندارم خودش نعمتیهه
_ب ببخشید رئیس
+واییی خدا آهای تو دختر مگه دستشو نگرفتی چراااا ولش کردیی😡
اون دختر:ر رئیس ببخشید ولی اون پشتم داست میومد
+باید میزاشتییییی اول اون بیادد
اون پختر:ب ببخشید😖
+آخه چرا ببخشمم هانننن😤
+یوریه من چی پسس لعنتیا حالم از همتون بهم میخوره هق🥹💔
_ر رئیس کاری میتونم بکنم😞
+یه گروه بفرست اونجارو بگردن حالااا
_چشم حتما
+ه یوریمو میخاااام🥹😫💔
ویو یوری:
تو راه بودیم نزدیکای غروب بود
+عام جیمین
_چیه
+داریم الان کجا میریم؟
_قبرستون
+چیی😳
_شوخی کردم🗿
+خب پس بگو دیگه
_داریم میریم خونم
+خونت؟!!مگه اینی که خراب شد خونت نبود
_چرا بود
+پس الان دیگه نباید خونه ای داشته باشی
_چرا هنوز دارم
+اوووههه چند تا خونه داری😳
_تا همین ظهر چارتا
+ینی الان چارتا نداری
یهو سر جاش ایستاد
_میشه ادای خنگارو در نیاری🗿
+مگه چی گفتم
_اسکلیاا یکی از خونه های مورد علاقم بخاطرت خراب شدهه
+ببخشید،، ولی مگه این خونه دیگت دور نیست؟👀
دوباره راه افتاد منم پشتش میومدم
_چرا هست🗿
+پس بیا زود تر خودمونو برسونیم😣
_میترسی😏
+والا چی بگمم😣
_باید یک شبو اینجا بدون هیچ امکاناتی سر کنیم
+نههههه واسه چییی😣😖
_راستی راستی ترسیدی😈
+یااااا نه😳
_ولی مجبوریم بمونیم
+ایباباااا😣
"کیوتا لایک و کامنت فراموش نشه👀💓"
پارت:۲۴
ویو جونگ کوک:
خوشبختانه فرار کردیم هعی ولی نمیدونم سر جیمین چی اومد😞
+خب ببینم سوبین هست یوجین هست و غیره... هستن . عااا یوری کوو😳
سه هون:رئیس مشکلی پیش اومده
+میگم که یوری کوووو😳😤
_رئیس مگه خودتون نیاوردینش
+سه هون یوریییی کجاسس😠😤
_ ر رئیس خودتون میخاستید بیاریدش😣
+الان همه هستن کموکسری نیست ولی ینی از این همه آدم یوری نباید باشهههه😫
+ن نکنه زیر آوار مونده باشه🥹
_رئیس این چیزای الکیو به دلتون راه ندید
+خفه شووو سه هون خفههه همین که بت کاری ندارم خودش نعمتیهه
_ب ببخشید رئیس
+واییی خدا آهای تو دختر مگه دستشو نگرفتی چراااا ولش کردیی😡
اون دختر:ر رئیس ببخشید ولی اون پشتم داست میومد
+باید میزاشتییییی اول اون بیادد
اون پختر:ب ببخشید😖
+آخه چرا ببخشمم هانننن😤
+یوریه من چی پسس لعنتیا حالم از همتون بهم میخوره هق🥹💔
_ر رئیس کاری میتونم بکنم😞
+یه گروه بفرست اونجارو بگردن حالااا
_چشم حتما
+ه یوریمو میخاااام🥹😫💔
ویو یوری:
تو راه بودیم نزدیکای غروب بود
+عام جیمین
_چیه
+داریم الان کجا میریم؟
_قبرستون
+چیی😳
_شوخی کردم🗿
+خب پس بگو دیگه
_داریم میریم خونم
+خونت؟!!مگه اینی که خراب شد خونت نبود
_چرا بود
+پس الان دیگه نباید خونه ای داشته باشی
_چرا هنوز دارم
+اوووههه چند تا خونه داری😳
_تا همین ظهر چارتا
+ینی الان چارتا نداری
یهو سر جاش ایستاد
_میشه ادای خنگارو در نیاری🗿
+مگه چی گفتم
_اسکلیاا یکی از خونه های مورد علاقم بخاطرت خراب شدهه
+ببخشید،، ولی مگه این خونه دیگت دور نیست؟👀
دوباره راه افتاد منم پشتش میومدم
_چرا هست🗿
+پس بیا زود تر خودمونو برسونیم😣
_میترسی😏
+والا چی بگمم😣
_باید یک شبو اینجا بدون هیچ امکاناتی سر کنیم
+نههههه واسه چییی😣😖
_راستی راستی ترسیدی😈
+یااااا نه😳
_ولی مجبوریم بمونیم
+ایباباااا😣
"کیوتا لایک و کامنت فراموش نشه👀💓"
۱.۵k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.