تکپارتی درخاستی
#تکپارتی_درخاستی
ویو ا/ت:
صبح چشمامو باز کردم دیدم تو بغل یونگیم اونم داره همین جوری نگام میکنه(ا/ت:+، یونگی:_)
+جیغغ
_چیشده؟
+چرا داری اینجوری نگام می کنی؟ ترسیدم
_چیه بده فرشته مو نگا کنم؟
+ولی اینجوری؟ منو ترسوندی
_ببخشید(خنده)
+نخند پاشو من برم حموم بکنم
_منم بیام؟ 😈
+(با بالش زدش) زهرررر(فیکههههه) اصلا تو بخواب بلند نشو
_آفرین همینو میخواستم بشنوم برو حموم بکن منم تا میای بیرون می خوابم
+باشه خوابالو(خنده)
پاشدم رفتم حموم و یه حموم ۳۰ مینی گرفتم اومدم بیرون و دیدم یونگی عین پیشی ها خوابیده خیلی کیوت خوابیده بود
منم خواستم اذیتش کنم بلند داد زدم
+یونگییییاااا(داد)
_هاع چیشده نارنگی ها مردن؟(نگران)
+(خنده) مگه.. نارنگی هاهم میمیرن؟ 😂
_نه😂
_ولی به خاطر دادی که زدی باید تاوان پس بدی
+یاخودا ولی فعلا پاشو برو حموم تا من صبحونه درست کنم
_کیمچییییی
+باشه تو برو حموم من درس میکنم😂
_بایی
+😂
یونگی رفت حموم منم یه لباس سیاه ست پوشیدم و روتین پوستیمو کردم و موهامو سشوار کردم و رفتم آشپزخونه و شروع کردم به درست کردن کیمچی که احساس کردم یه نفر بغلم کرد
+جیغغغغغغغ
_زهر مرض امروز رو دور جیغ زدنی چرا
+چون تو منو میترسونی عه
_باشه ول کن بگو کیمچی آماده ست؟
+اره برو میزو آماده کن تا میارم
_چشم خانم
یونگی رفت میزو آماده کنه منم کیمچی هارو آماده کردم و بردم روی میز گذاشتم و شروع کردیم به خوردن بعد خوردن صبحونه سفره رو جمع کردیم و ظرفارو تو ماشین ظرفشویی چیدم و آشپزخونه رو جمع کردم که یونگی گفت...
ویو ا/ت:
صبح چشمامو باز کردم دیدم تو بغل یونگیم اونم داره همین جوری نگام میکنه(ا/ت:+، یونگی:_)
+جیغغ
_چیشده؟
+چرا داری اینجوری نگام می کنی؟ ترسیدم
_چیه بده فرشته مو نگا کنم؟
+ولی اینجوری؟ منو ترسوندی
_ببخشید(خنده)
+نخند پاشو من برم حموم بکنم
_منم بیام؟ 😈
+(با بالش زدش) زهرررر(فیکههههه) اصلا تو بخواب بلند نشو
_آفرین همینو میخواستم بشنوم برو حموم بکن منم تا میای بیرون می خوابم
+باشه خوابالو(خنده)
پاشدم رفتم حموم و یه حموم ۳۰ مینی گرفتم اومدم بیرون و دیدم یونگی عین پیشی ها خوابیده خیلی کیوت خوابیده بود
منم خواستم اذیتش کنم بلند داد زدم
+یونگییییاااا(داد)
_هاع چیشده نارنگی ها مردن؟(نگران)
+(خنده) مگه.. نارنگی هاهم میمیرن؟ 😂
_نه😂
_ولی به خاطر دادی که زدی باید تاوان پس بدی
+یاخودا ولی فعلا پاشو برو حموم تا من صبحونه درست کنم
_کیمچییییی
+باشه تو برو حموم من درس میکنم😂
_بایی
+😂
یونگی رفت حموم منم یه لباس سیاه ست پوشیدم و روتین پوستیمو کردم و موهامو سشوار کردم و رفتم آشپزخونه و شروع کردم به درست کردن کیمچی که احساس کردم یه نفر بغلم کرد
+جیغغغغغغغ
_زهر مرض امروز رو دور جیغ زدنی چرا
+چون تو منو میترسونی عه
_باشه ول کن بگو کیمچی آماده ست؟
+اره برو میزو آماده کن تا میارم
_چشم خانم
یونگی رفت میزو آماده کنه منم کیمچی هارو آماده کردم و بردم روی میز گذاشتم و شروع کردیم به خوردن بعد خوردن صبحونه سفره رو جمع کردیم و ظرفارو تو ماشین ظرفشویی چیدم و آشپزخونه رو جمع کردم که یونگی گفت...
۸.۲k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.