پارت ۷۱۳
پارت ۷۱۳
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
از اشپز خونه اومدم بیرون...ارمیتا و مبینام مشکوک شدنا نیستن کلا....برم اتاقشون؟ شیدا نیاد یهو....بیادم اومده دیگه برم ببینم کجان...اروم لای درو باز کردم کسی نبودش...بستم ...شاید دارن لباس میشورن...برم اونجا...از عمارت خارج شدم...رسیدم دم رود ...بالاخره پیداشون کردم...
_سلام بی معرفتا....
ارمیتا_/ سلام ملی بیا سر خط خبراس...
_جدی ؟! چیشده...
مبینا: هعی ملی متاسفم...ولی خیانت بد چیزیه...یه بارم برات اتفاق نیوفتاده چندومین باره ...اما نمیدونم چرا تو اهمیت نمیدی...
_چی میگی مبینا...
ارمیتا:شوهرتو میگیم دیگه بهت خیانت کرده احمق...اینو ببین تو باغ نیست اصلا...
_چرتو پرت نگین اون اینکارو نمیکنه...
مبینا:هعی باورش سخته...
~اه لعنت بهتون گیج شدمممم...
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
از اشپز خونه اومدم بیرون...ارمیتا و مبینام مشکوک شدنا نیستن کلا....برم اتاقشون؟ شیدا نیاد یهو....بیادم اومده دیگه برم ببینم کجان...اروم لای درو باز کردم کسی نبودش...بستم ...شاید دارن لباس میشورن...برم اونجا...از عمارت خارج شدم...رسیدم دم رود ...بالاخره پیداشون کردم...
_سلام بی معرفتا....
ارمیتا_/ سلام ملی بیا سر خط خبراس...
_جدی ؟! چیشده...
مبینا: هعی ملی متاسفم...ولی خیانت بد چیزیه...یه بارم برات اتفاق نیوفتاده چندومین باره ...اما نمیدونم چرا تو اهمیت نمیدی...
_چی میگی مبینا...
ارمیتا:شوهرتو میگیم دیگه بهت خیانت کرده احمق...اینو ببین تو باغ نیست اصلا...
_چرتو پرت نگین اون اینکارو نمیکنه...
مبینا:هعی باورش سخته...
~اه لعنت بهتون گیج شدمممم...
۳.۰k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.