PART19
part19
ارسلان: ن خیر
من با کسی جز دیانا ویدیوی عاشقانه نمیگیرم
مهگل: اما اون که گرفته
ارسلان:
وانمود کردم که نمیدونم که ضایع نشم
کو من ندیدم
اگه راس میگی نشون بده
مهگل : برو پست اخریشو توی اینسا ببین
ارسلان: رفتم دیدم پاکش کرده
ینی
ینی اونم میخواد منو ازار نده؟
بیا مهگل خانم چیزی نذاشته
مهگل: ای کلک
عه اون دسته گل بزرگه چیه؟
برا کی خریدی؟
چقد قشنگه
ارسلان: مال دیاناست
مهگل: مگه قهر نیستین؟؟
ارسلان: گذاشتم بعدا بش بدم
ستایش: میگم دیانا
چرا پستتو پاک کردی؟
دیانا: چه میدونم، . همینطوری
ستایش: قبول کن که دوسش داری
دیانا: کی؟
عرفان علیرضایی؟
ستایش : ن بابا
ارسلانو میگم
یهو گوشیم زنگ خورد
ارسلان بود. رفتم تو اتاق جواب دادم
ستایش: س ارسلان:ا
ا: الو سلام کجایی؟
س:سلام خونه دیانا اینا
ا: چیزی که بت میگم رو به دیانا نگو
س: باش بگو
ا: چند روز دیگه میخوام بیام ازش عذر خواهی کنم. راستی اگه میخوای ماجرای کما رو بش بگو
س: باش
ا: خدافز
س: خدافز
ستایش: دیانا میگم تو تصادف که کردی
آ
آ دوماه رفتی تو کما
دیانا: چی؟چرا تا الان بم نگفتی؟
ستایش: چون ارسلان بم گفت
دیانا: چی؟ اون چ کاره ی منه که اون برام تصمیم بگیره؟
ستایش:تو که تو کما بودی....
دیانا: تو کما بودم چی؟؟
بگو دیگه
ستایش:
تو کما که بودی هروز میومد دیدنت
دیانا: مگه رشت نبود؟
ستایش:بش که گفتم اومد
دیانا:
اشک از چشام جاری شده بود.
نمیدونستم چیکار کنم. خیلی خوشحال بودم.
ینی میشه بیاد معذرت خواهی کنه؟
بلند گفتم خدایا شکرت
۵ روز بعد
دیانا: اماده شده بودم میخواستم برم کافه ای که مامانو بابام افتتاح کردن.
ستایشم پیشم نبود. گچ دستمو دراورده بودم
ادامه دارد..............
این پارت خییییلی طولانی بود
باحمایتاتون باید بترکونینا
دستام خشک شد
حمایت یادتون نره😉
ارسلان: ن خیر
من با کسی جز دیانا ویدیوی عاشقانه نمیگیرم
مهگل: اما اون که گرفته
ارسلان:
وانمود کردم که نمیدونم که ضایع نشم
کو من ندیدم
اگه راس میگی نشون بده
مهگل : برو پست اخریشو توی اینسا ببین
ارسلان: رفتم دیدم پاکش کرده
ینی
ینی اونم میخواد منو ازار نده؟
بیا مهگل خانم چیزی نذاشته
مهگل: ای کلک
عه اون دسته گل بزرگه چیه؟
برا کی خریدی؟
چقد قشنگه
ارسلان: مال دیاناست
مهگل: مگه قهر نیستین؟؟
ارسلان: گذاشتم بعدا بش بدم
ستایش: میگم دیانا
چرا پستتو پاک کردی؟
دیانا: چه میدونم، . همینطوری
ستایش: قبول کن که دوسش داری
دیانا: کی؟
عرفان علیرضایی؟
ستایش : ن بابا
ارسلانو میگم
یهو گوشیم زنگ خورد
ارسلان بود. رفتم تو اتاق جواب دادم
ستایش: س ارسلان:ا
ا: الو سلام کجایی؟
س:سلام خونه دیانا اینا
ا: چیزی که بت میگم رو به دیانا نگو
س: باش بگو
ا: چند روز دیگه میخوام بیام ازش عذر خواهی کنم. راستی اگه میخوای ماجرای کما رو بش بگو
س: باش
ا: خدافز
س: خدافز
ستایش: دیانا میگم تو تصادف که کردی
آ
آ دوماه رفتی تو کما
دیانا: چی؟چرا تا الان بم نگفتی؟
ستایش: چون ارسلان بم گفت
دیانا: چی؟ اون چ کاره ی منه که اون برام تصمیم بگیره؟
ستایش:تو که تو کما بودی....
دیانا: تو کما بودم چی؟؟
بگو دیگه
ستایش:
تو کما که بودی هروز میومد دیدنت
دیانا: مگه رشت نبود؟
ستایش:بش که گفتم اومد
دیانا:
اشک از چشام جاری شده بود.
نمیدونستم چیکار کنم. خیلی خوشحال بودم.
ینی میشه بیاد معذرت خواهی کنه؟
بلند گفتم خدایا شکرت
۵ روز بعد
دیانا: اماده شده بودم میخواستم برم کافه ای که مامانو بابام افتتاح کردن.
ستایشم پیشم نبود. گچ دستمو دراورده بودم
ادامه دارد..............
این پارت خییییلی طولانی بود
باحمایتاتون باید بترکونینا
دستام خشک شد
حمایت یادتون نره😉
۲.۹k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.