ترش و شیرین
پارت ۱۱
یهو ته با لحن آرومی گفت
ته : بچه مرده چرا تو زنده ای هاااااا
ا/ت: اگه فهمیدی به منم بگو
۵ سال بعد
ادمین : ته و ا/ت هم دیگه رو کاملا فراموش کردند
ویوی ته
کوک بهم زنگ زد و گفت که شب برم بار منم قبول کردم
ادمین : کوک دوست ته است
رفتم بار و با تمام مستی سمت دختری رفتم که صداش فقط دخترانه بود و کاملا شکل پسرا بود موهاش کوتاه بود موهاش آبی بود درست مثل چشماش لباس هاش دو برابر خودش بود و دور دستش باند بسته بود اما انگار که اون برده ی کسی بود اما صاحبش بهش اهمیت نمی داد و تعداد زیادی پسر داشتن اونو می زدند اون دختر با آرامش نشسته بود و می خندید برام سوال بود چرا به صاحبش نگاه کردم دیدم یکی از اون گروه متجاوز گران هست که فرار کرده رفتم و سریع دستگیرش کردم و بهش گفتم
ته : اگر اون برده رو به من بدی نمی کشمت
یارو : ب ب باشه مال خودت
رفتم اون دختره رو برداشتم و رفتم پیش کوک
کوک : این کیه
ته : برده ی جدیدم
دختره ی پسر نما : ها چی ولم کننننننننن من برده ی تو نیستم
دستش رو محکم گرفتم و گفتم
ته : هستی می خوای چیکار کنی
که دیدم ساکت شد و مقاومت نکرد
کوک : ته حالا چرا پسر
دختره ی پسر نما : من دخترممممممممممممممممم
کوک : ولی چرا شکل پسری
دختره ی پسر نما : چون دلم می خواد
دستشو کشیدم و بردمش جایی دور تر از کوک و بهش گفتم
ته : دیگه این طور با دوست من حرف نمی زنی از این به بعد با من و دوستام فقط با کلمه های بله و چشم حرف می زنی فهمیدی
دختره ی پسر نما: بله قربان
و بعد بخاطر حرفاش یکی زدم تو گوشش جای دستم روی صورتش موند اما واکنشی نشون نداد و فقط می خندید دستش رو گرفتم و بردمش پیش کوک
کوک : من نفهمیدم دختری یا پسر
دختره ی پسر نما :
ته : دختره
کوک : من از اون سوال پرسیدم مگه زبون ندار که تو جواب میدی
زیر لب به برده ی جدید گفتم
ته : جواب بده
اونم به نشونه ای که فهمید چی گفتم سرشو تکون داد و گفت
دختره ی پسر نما: من دخترم اما به اجبار خانوادم موهامو کوتاه کردم
کوک : مو هاتو رنگ هم کردی
دختره ی پسر نما: نه بخاطر رنگ موهام خانوادم میگن نحسم
کوک : چرا دستات بستس
دختره ی پسر نما: چون بهم با چاقو حمله شده و من با دستام چاقو رو گرفتم
کوک : کی بهت حمله شده
دختره ی پسر نما: قبل از این که برده ی دوست شما بشم
کوک : اوکی فهمیدم
کوک : چند سالته
دختره ی پسر نما: ۲۵ سالمه
کوک : ته این دو سال از ما کوچیک تره
ته : که چی
کوک : هیچی
کوک : اسمت چیه
دختره ی پسر نما: من اسم ندارم ولی فامیلم کیم هست
ادمین : اسم دختره ی پسر نما ا/ت هست ولی نمیگه
کوک: پس خانم کیم صدات می زنم
ادمین : دختره ی پسر نما دیگه نمی نویسم می نویسم خانم کیم
خانم کیم : هر جور مایل هستید صدام بزنید
ته : کوک کمتر سوال بپرس
کوک : قدت چنده
خانم کیم: ۱۶۱
کوک :
یهو ته با لحن آرومی گفت
ته : بچه مرده چرا تو زنده ای هاااااا
ا/ت: اگه فهمیدی به منم بگو
۵ سال بعد
ادمین : ته و ا/ت هم دیگه رو کاملا فراموش کردند
ویوی ته
کوک بهم زنگ زد و گفت که شب برم بار منم قبول کردم
ادمین : کوک دوست ته است
رفتم بار و با تمام مستی سمت دختری رفتم که صداش فقط دخترانه بود و کاملا شکل پسرا بود موهاش کوتاه بود موهاش آبی بود درست مثل چشماش لباس هاش دو برابر خودش بود و دور دستش باند بسته بود اما انگار که اون برده ی کسی بود اما صاحبش بهش اهمیت نمی داد و تعداد زیادی پسر داشتن اونو می زدند اون دختر با آرامش نشسته بود و می خندید برام سوال بود چرا به صاحبش نگاه کردم دیدم یکی از اون گروه متجاوز گران هست که فرار کرده رفتم و سریع دستگیرش کردم و بهش گفتم
ته : اگر اون برده رو به من بدی نمی کشمت
یارو : ب ب باشه مال خودت
رفتم اون دختره رو برداشتم و رفتم پیش کوک
کوک : این کیه
ته : برده ی جدیدم
دختره ی پسر نما : ها چی ولم کننننننننن من برده ی تو نیستم
دستش رو محکم گرفتم و گفتم
ته : هستی می خوای چیکار کنی
که دیدم ساکت شد و مقاومت نکرد
کوک : ته حالا چرا پسر
دختره ی پسر نما : من دخترممممممممممممممممم
کوک : ولی چرا شکل پسری
دختره ی پسر نما : چون دلم می خواد
دستشو کشیدم و بردمش جایی دور تر از کوک و بهش گفتم
ته : دیگه این طور با دوست من حرف نمی زنی از این به بعد با من و دوستام فقط با کلمه های بله و چشم حرف می زنی فهمیدی
دختره ی پسر نما: بله قربان
و بعد بخاطر حرفاش یکی زدم تو گوشش جای دستم روی صورتش موند اما واکنشی نشون نداد و فقط می خندید دستش رو گرفتم و بردمش پیش کوک
کوک : من نفهمیدم دختری یا پسر
دختره ی پسر نما :
ته : دختره
کوک : من از اون سوال پرسیدم مگه زبون ندار که تو جواب میدی
زیر لب به برده ی جدید گفتم
ته : جواب بده
اونم به نشونه ای که فهمید چی گفتم سرشو تکون داد و گفت
دختره ی پسر نما: من دخترم اما به اجبار خانوادم موهامو کوتاه کردم
کوک : مو هاتو رنگ هم کردی
دختره ی پسر نما: نه بخاطر رنگ موهام خانوادم میگن نحسم
کوک : چرا دستات بستس
دختره ی پسر نما: چون بهم با چاقو حمله شده و من با دستام چاقو رو گرفتم
کوک : کی بهت حمله شده
دختره ی پسر نما: قبل از این که برده ی دوست شما بشم
کوک : اوکی فهمیدم
کوک : چند سالته
دختره ی پسر نما: ۲۵ سالمه
کوک : ته این دو سال از ما کوچیک تره
ته : که چی
کوک : هیچی
کوک : اسمت چیه
دختره ی پسر نما: من اسم ندارم ولی فامیلم کیم هست
ادمین : اسم دختره ی پسر نما ا/ت هست ولی نمیگه
کوک: پس خانم کیم صدات می زنم
ادمین : دختره ی پسر نما دیگه نمی نویسم می نویسم خانم کیم
خانم کیم : هر جور مایل هستید صدام بزنید
ته : کوک کمتر سوال بپرس
کوک : قدت چنده
خانم کیم: ۱۶۱
کوک :
۲.۷k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.