hot chocolate
پارت ⁴
یونا : من شیع نیستممممممممممممم
کوک : میام میگیرم میبرمتا
یونا : گوه خوردم
خانم دو : دخترم
یونا : به امید دیداررررررررررررررررررررر
رفتم لبه ی ساختمون
ته : ای گاو خر میمون احمق بیا پایین
یونا : نمیخوام
پریدم ولی اون جئون مزاحم سروکلش پیدا شد
یونا : ولم کنننننننننننننننن
کوک : زبون به دهن بگیر ......... چرا ولت کنم به کارم میای
انداختم رو شونش و بردم
لیا : مامان
خانم دو : فکر کنم قراره به هم برسن
کوک و یونا : کمتر فکتونو به کار بندازید
یونا : بزارم زمین آقای جئون
کوک : نمیخوام ته بدو
بردم پایین و دست و پامو بستن و انداختنم تو ماشین
یونا : تهیونگ حالا صبر کن به مامانت بگم
ته : با مامانم منو تحدید نکن بدبخت
کوک : ساکت بشید
تهیونگو برد گذاشت در عمارتش
ته : خداحافظ بانو کیم
یونا : بیا منم ببر من از این بدم میاد
کوک : خداحافظ مستر کیم
درو بست و این یارو جئون ( درست صحبت کن ) مثل باد تند میرفت
دستامو باز کردم و بعد دستام پاهامو باز کردم
کوک : بپر پایین
یونا : میدونستی دستو پاهامو باز کردم
کوک : آره
یونا : اینجا کجاست
کوک : عمارت من
یونا : چرا منو آوردی اینجا
کوک : چون خواهرم تورو دیده بوده گفت بیارمت پیش خودش
یونا : چرا
کوک : هرچی اون بگه من بهش عمل میکنم حالا هم بیا تو
پشت سرش رفتم تو که یه دختر خیلی خوشگل بغلش کرد
جنی : کوکی سلام
کوک : نونا صبح همو دیدیم
جنی : تو کیم یونایی
یونا : آره
جنی : ممنونم کوکییییییییییییی
کوک : خواهر من کوک یا جونگ کوک کوکی چیه دیگه
که دختر اومد کنارم
جنی : یونا بهش چی بگم" آروم "
یونا : از اونجایی که شکل خرگوشه وقتی کیوته بیبی بانی یا بانی کیوت و زمانی که سرد و خشنه بانی خشن و زمانی که ناراحته بانی ناراحت و زمانی که خیلی شاده بانی شاد " آروم "
جنی : چی مناسب الانه " آروم "
یونا : بانی خشن " آروم "
کوک : شب خوش با اینکه روزه
جنی : کجا قرار بود برای من پنکیک درست کنی
کوک : چه طعمی
جنی : باید برای یونا هم درست کنی
کوک : بنال چه طعمی
جنی : کاکائویی یونا تو که میخوری ؟
یونا : آره ولی الان گیجم من تورو ندیدم ولی تو منو دیدی چطوری
جنی : کتاب خونه خواستی برات دارو بیارم
یونا : الانم داروهامو نیوردم
کوک : تو ماشینه
جنی : تو سرت به کار خودت باشه
یونا : خب الان من باید چیکار کنم
جنی : تو با م ن هم اتاقی مثل خواهر بزرگ تر باهام رفتار کن همه چیزم برات آماده کردم ولی نوع لباس ما دوست نداریم کسی لباس باز بپوشه
یونا : منم از لباس باز خوشم نمیاد
جنی : لباس مثل لباس خودم برات گرفتم یعنی در واقع همه چیز مادوتا سته
یونا : آهان راستی میتونم نونا صدات کنم
جنی : آره منم اونی صدات میکنم
کوک : خانم جئون جنی
جنی : سفارش دادم
یونا : چیو
کوک :......
🍊🧡
الان یونا مال کوکه ها ها
یونا : من شیع نیستممممممممممممم
کوک : میام میگیرم میبرمتا
یونا : گوه خوردم
خانم دو : دخترم
یونا : به امید دیداررررررررررررررررررررر
رفتم لبه ی ساختمون
ته : ای گاو خر میمون احمق بیا پایین
یونا : نمیخوام
پریدم ولی اون جئون مزاحم سروکلش پیدا شد
یونا : ولم کنننننننننننننننن
کوک : زبون به دهن بگیر ......... چرا ولت کنم به کارم میای
انداختم رو شونش و بردم
لیا : مامان
خانم دو : فکر کنم قراره به هم برسن
کوک و یونا : کمتر فکتونو به کار بندازید
یونا : بزارم زمین آقای جئون
کوک : نمیخوام ته بدو
بردم پایین و دست و پامو بستن و انداختنم تو ماشین
یونا : تهیونگ حالا صبر کن به مامانت بگم
ته : با مامانم منو تحدید نکن بدبخت
کوک : ساکت بشید
تهیونگو برد گذاشت در عمارتش
ته : خداحافظ بانو کیم
یونا : بیا منم ببر من از این بدم میاد
کوک : خداحافظ مستر کیم
درو بست و این یارو جئون ( درست صحبت کن ) مثل باد تند میرفت
دستامو باز کردم و بعد دستام پاهامو باز کردم
کوک : بپر پایین
یونا : میدونستی دستو پاهامو باز کردم
کوک : آره
یونا : اینجا کجاست
کوک : عمارت من
یونا : چرا منو آوردی اینجا
کوک : چون خواهرم تورو دیده بوده گفت بیارمت پیش خودش
یونا : چرا
کوک : هرچی اون بگه من بهش عمل میکنم حالا هم بیا تو
پشت سرش رفتم تو که یه دختر خیلی خوشگل بغلش کرد
جنی : کوکی سلام
کوک : نونا صبح همو دیدیم
جنی : تو کیم یونایی
یونا : آره
جنی : ممنونم کوکییییییییییییی
کوک : خواهر من کوک یا جونگ کوک کوکی چیه دیگه
که دختر اومد کنارم
جنی : یونا بهش چی بگم" آروم "
یونا : از اونجایی که شکل خرگوشه وقتی کیوته بیبی بانی یا بانی کیوت و زمانی که سرد و خشنه بانی خشن و زمانی که ناراحته بانی ناراحت و زمانی که خیلی شاده بانی شاد " آروم "
جنی : چی مناسب الانه " آروم "
یونا : بانی خشن " آروم "
کوک : شب خوش با اینکه روزه
جنی : کجا قرار بود برای من پنکیک درست کنی
کوک : چه طعمی
جنی : باید برای یونا هم درست کنی
کوک : بنال چه طعمی
جنی : کاکائویی یونا تو که میخوری ؟
یونا : آره ولی الان گیجم من تورو ندیدم ولی تو منو دیدی چطوری
جنی : کتاب خونه خواستی برات دارو بیارم
یونا : الانم داروهامو نیوردم
کوک : تو ماشینه
جنی : تو سرت به کار خودت باشه
یونا : خب الان من باید چیکار کنم
جنی : تو با م ن هم اتاقی مثل خواهر بزرگ تر باهام رفتار کن همه چیزم برات آماده کردم ولی نوع لباس ما دوست نداریم کسی لباس باز بپوشه
یونا : منم از لباس باز خوشم نمیاد
جنی : لباس مثل لباس خودم برات گرفتم یعنی در واقع همه چیز مادوتا سته
یونا : آهان راستی میتونم نونا صدات کنم
جنی : آره منم اونی صدات میکنم
کوک : خانم جئون جنی
جنی : سفارش دادم
یونا : چیو
کوک :......
🍊🧡
الان یونا مال کوکه ها ها
۲.۱k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.