فیک عشق جادو تصادف قسمت ۸۸
جون کوک: حالت خوبه چرا اشک هات جاری شده
ات ا: با ابرو هام نشون دادم نگاه کن دستم رو درد میکنه
جون کوک: منم خوب دارم درد میکشم ولی اگه دست منو ول کنی بدتر میشه نشست روی زمین
ات اهم نشست کنارش بیبنم چرا آنقدر تو
به من حس خوبی میدی هوم
جون کوک: نمیدونم خندید
ات ا: وای اونجا رو نگاه کن بستنی داره
جون کوک: میگم که بیخیال بیا بریم شهربازی با ترس
ات ا: با حالت کیوت گفتم واسم بستنی نمیخری گریه کنم
جون کوک: آخه امممچند دقیقه ای بعد
خیلی خوب باشه به شرطی که دوتایی بریم
ات ا: محکم بغلش کردم و لپ هاشو بوسیدمش ممنونم ازت تو واقعا فوق العاده ای
ات ا: با ابرو هام نشون دادم نگاه کن دستم رو درد میکنه
جون کوک: منم خوب دارم درد میکشم ولی اگه دست منو ول کنی بدتر میشه نشست روی زمین
ات اهم نشست کنارش بیبنم چرا آنقدر تو
به من حس خوبی میدی هوم
جون کوک: نمیدونم خندید
ات ا: وای اونجا رو نگاه کن بستنی داره
جون کوک: میگم که بیخیال بیا بریم شهربازی با ترس
ات ا: با حالت کیوت گفتم واسم بستنی نمیخری گریه کنم
جون کوک: آخه امممچند دقیقه ای بعد
خیلی خوب باشه به شرطی که دوتایی بریم
ات ا: محکم بغلش کردم و لپ هاشو بوسیدمش ممنونم ازت تو واقعا فوق العاده ای
۴.۸k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.