گل قرمز
گل قرمز
قسمت 2
=اسمم جونگ کوکه، جئون جونگ کوک
_خوشبختم، منم مین سواه هستم، بهم بگو سوا
=اسم قشنگی داری
ساعتو نگاه کرد
=سوا، متاسفم مورسم دیر شده باید برم.
_کدوم مدرسه؟
=علم برتر
_واو، منم همونجام
=چه جالب! اسم کلاست؟
_کلاس دوازدهم شماره B
=وای، منم همون کلاسم!
بهش خندیدم خیلی حرف زدنش کیوت بود، انگار عاشقش شدم! در مغازشو بست و باهم به راه افتادیم...
به کلاسمون رسیدیم و وارد شدیم، تا کیفمو روی صندلیم گذاشتم، دبیرمون امد داخل. بعد از ورودش خودشو معرفی کرد(علامت دبیره ' است)
' سلام بچه ها، من پارک جیمین هستم
همون موقع، تهیونگ رسید و در زد، دبیرمون بهش اجازه داد بیاد داخل و تهیونگ بخاطر دیر امدگیش معذرت خواهی کرد و اومد تا کنارم بشینه اما خب دید که جونگ کوک کنارم بود و اعصبانی شد و رفت...
زنگ استراحت به صدا در اومد، تهیونگ سریع اومد پیش منو جونگ کوک و گفت
سوا، ایشون کی اند؟
_به تو چه
هه، شب قیافتو میبینم که وقتی به بابات گفتم که دوست پسر داری چطوری میشه.
_اون دوست پسرم نیس، تازه باهاش اشنا شدم.
=شما پرنس تهیونگ اید؟
بله و ایشون هم پرنسس سواه
=پرنسس؟
_نه چرت و پرت میگه
سریع دست جونگ کوک روگرفتم و از اونجادور شدم.
جونگ کوکه بهم گفت
=سوا راستی نیاز نیس بهم بگی جونگ کوک، بکو کوک. باشه؟
_کو...
=کوکی
_کوکی؟؟؟
=اره دوباره بگو
_کوکی(خنده)
=سوا نظرت چیه باهم دوس شیم؟ دوست های عادی ولی صمیمی
_ایده خوبیه.
3ماه بعد
ویو کوک
سه ماهه عاشق.شم و هر روز عش.قم نسبت بهش بیشتر میشه. امروز بهش اعتراف میکنم...
بعد از مدرسه جونگ کوک اومد پیشم و بهم گفت
=سوا میشه از مامانت اجازه بگیری که بیای پیشم گلارو مرتب کنیم؟
_اهوم...
رفتیم داخل مغازه. بوی خوش گل روز رو استشمام کردم و بوی خوش گل هارو داخل ریه هام کشیدم. ناگهان کوک گفت
=سوا، یه نفری امروز گفت که میخاد یه گل به دختر مورد علاقش بده و بهش اعتراف کنه، نظرت چیه تو اون گل رو اماده کنی؟
_اخه اگه گند بزنم؟
=نگران نباش
گل رو اماده کردم خیلی زیبا شد. نظر کوک را خواستم و اونم خیلی خوشش اومد
=دلت میخاد اون مردو بشناسیش؟
_ اره، اون کیه؟
=اون... اونو میشناسیش
_اوووم، ته... تهیونگه که میخاد گلو بده به من؟
=نه.
یهو جلوم زانو زد وگلو جلوم گرفت و گفت...
قسمت 2
=اسمم جونگ کوکه، جئون جونگ کوک
_خوشبختم، منم مین سواه هستم، بهم بگو سوا
=اسم قشنگی داری
ساعتو نگاه کرد
=سوا، متاسفم مورسم دیر شده باید برم.
_کدوم مدرسه؟
=علم برتر
_واو، منم همونجام
=چه جالب! اسم کلاست؟
_کلاس دوازدهم شماره B
=وای، منم همون کلاسم!
بهش خندیدم خیلی حرف زدنش کیوت بود، انگار عاشقش شدم! در مغازشو بست و باهم به راه افتادیم...
به کلاسمون رسیدیم و وارد شدیم، تا کیفمو روی صندلیم گذاشتم، دبیرمون امد داخل. بعد از ورودش خودشو معرفی کرد(علامت دبیره ' است)
' سلام بچه ها، من پارک جیمین هستم
همون موقع، تهیونگ رسید و در زد، دبیرمون بهش اجازه داد بیاد داخل و تهیونگ بخاطر دیر امدگیش معذرت خواهی کرد و اومد تا کنارم بشینه اما خب دید که جونگ کوک کنارم بود و اعصبانی شد و رفت...
زنگ استراحت به صدا در اومد، تهیونگ سریع اومد پیش منو جونگ کوک و گفت
سوا، ایشون کی اند؟
_به تو چه
هه، شب قیافتو میبینم که وقتی به بابات گفتم که دوست پسر داری چطوری میشه.
_اون دوست پسرم نیس، تازه باهاش اشنا شدم.
=شما پرنس تهیونگ اید؟
بله و ایشون هم پرنسس سواه
=پرنسس؟
_نه چرت و پرت میگه
سریع دست جونگ کوک روگرفتم و از اونجادور شدم.
جونگ کوکه بهم گفت
=سوا راستی نیاز نیس بهم بگی جونگ کوک، بکو کوک. باشه؟
_کو...
=کوکی
_کوکی؟؟؟
=اره دوباره بگو
_کوکی(خنده)
=سوا نظرت چیه باهم دوس شیم؟ دوست های عادی ولی صمیمی
_ایده خوبیه.
3ماه بعد
ویو کوک
سه ماهه عاشق.شم و هر روز عش.قم نسبت بهش بیشتر میشه. امروز بهش اعتراف میکنم...
بعد از مدرسه جونگ کوک اومد پیشم و بهم گفت
=سوا میشه از مامانت اجازه بگیری که بیای پیشم گلارو مرتب کنیم؟
_اهوم...
رفتیم داخل مغازه. بوی خوش گل روز رو استشمام کردم و بوی خوش گل هارو داخل ریه هام کشیدم. ناگهان کوک گفت
=سوا، یه نفری امروز گفت که میخاد یه گل به دختر مورد علاقش بده و بهش اعتراف کنه، نظرت چیه تو اون گل رو اماده کنی؟
_اخه اگه گند بزنم؟
=نگران نباش
گل رو اماده کردم خیلی زیبا شد. نظر کوک را خواستم و اونم خیلی خوشش اومد
=دلت میخاد اون مردو بشناسیش؟
_ اره، اون کیه؟
=اون... اونو میشناسیش
_اوووم، ته... تهیونگه که میخاد گلو بده به من؟
=نه.
یهو جلوم زانو زد وگلو جلوم گرفت و گفت...
۱.۷k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.