یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت چهل و دو
تا خواست لب هامو ببوسه سرمو انداختم پایین
دم گوشم آروم گفت
اکتای:خجالت میکشی عشقم!
سرمو داد بالا و لبامو بوسید
لبشو دندون گرفتم
ولی اصلا ول نمیکرد
پاشنه کفشمو روی پاش گذاشتم و فشار دادم
آلیس:اکتای بسه همه دارن نگاه میکنن
اکتای:(پوزخند زد) میای با هم برقصیم
آلیس:چرا که نه
دستامو دور گردنش حلقه کردم
اکتای دستاشو دور کمرم گرفت
توی چشمای هم نگاه میکردیم خیلی خوشحال بودم
دم گوشش گفتم
الیس:خیلی دوست دارم
اکتای:من عاشقتم زندگیم
سرم خیلی گیج میخورد
نمیتونستم چشمامو باز نگه دارم
اکتای:خوبی الیس؟
از هوش رفتم
وقتی به هوش اومدم توی بیمارستان بودم
اکتای:عشقم خوبی ترسوندیم
الیس:خوبم چیزی نشه که عشقم
دکتر:یه خبر خوب و یه خبر یکم بد
اول کدومو بگم
رمان خانه ارواح
پارت چهل و دو
تا خواست لب هامو ببوسه سرمو انداختم پایین
دم گوشم آروم گفت
اکتای:خجالت میکشی عشقم!
سرمو داد بالا و لبامو بوسید
لبشو دندون گرفتم
ولی اصلا ول نمیکرد
پاشنه کفشمو روی پاش گذاشتم و فشار دادم
آلیس:اکتای بسه همه دارن نگاه میکنن
اکتای:(پوزخند زد) میای با هم برقصیم
آلیس:چرا که نه
دستامو دور گردنش حلقه کردم
اکتای دستاشو دور کمرم گرفت
توی چشمای هم نگاه میکردیم خیلی خوشحال بودم
دم گوشش گفتم
الیس:خیلی دوست دارم
اکتای:من عاشقتم زندگیم
سرم خیلی گیج میخورد
نمیتونستم چشمامو باز نگه دارم
اکتای:خوبی الیس؟
از هوش رفتم
وقتی به هوش اومدم توی بیمارستان بودم
اکتای:عشقم خوبی ترسوندیم
الیس:خوبم چیزی نشه که عشقم
دکتر:یه خبر خوب و یه خبر یکم بد
اول کدومو بگم
۵.۰k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.