من خیلی وقته که دارم هی از کنار اون غریبه رد میشم
دیگه عادت کردم
ولی ما خیلی صمیمی بودیم
الان هم حرف می زنیم
ولی در حد غریبه
خیلی پر انرژی بود باعث می شد منم انرژی بگیرم
یه روز بهش دفتر خاطراتم رو دادم که بنویس فقط الکی نوشت حالت چطوره
بعد تمام دیگه هیچی ننوشته بود
منو با یه لقبی صدا میزد که دوست قبلیم هم که با هم صمیمی بودیم اون جوری منو صدا میزد
خب ما چند تا دوست بودیم که
اتفاق هایی افتاد ما از هم جدا شدیم البته اونا بعد یک ماه دوباره با هم مثل قبلاً بودن
ولی منو دیگه بین اونا نبودم
اونا بدون من خوشحال بودن
یک روز کنارشون نشستم جوری غرق صحبت بودن که متوجه نشدن من اومدم
خب الان ناراحت نیستم ولی قلبم خیلی شکسته دیگه اون قدر ضربه خورده و شکسته که نمی تونم جمع شون کنم
ولی عادت کردم و برام مهم نیستم
خب دلم خیلی گرفته بود گفتم بیا کمی اینجا خالی کنم
بعد چند ساعت پاک می کنم
(چقدر طولانی نوشتم 😐🤌😂🗿)
ولی ما خیلی صمیمی بودیم
الان هم حرف می زنیم
ولی در حد غریبه
خیلی پر انرژی بود باعث می شد منم انرژی بگیرم
یه روز بهش دفتر خاطراتم رو دادم که بنویس فقط الکی نوشت حالت چطوره
بعد تمام دیگه هیچی ننوشته بود
منو با یه لقبی صدا میزد که دوست قبلیم هم که با هم صمیمی بودیم اون جوری منو صدا میزد
خب ما چند تا دوست بودیم که
اتفاق هایی افتاد ما از هم جدا شدیم البته اونا بعد یک ماه دوباره با هم مثل قبلاً بودن
ولی منو دیگه بین اونا نبودم
اونا بدون من خوشحال بودن
یک روز کنارشون نشستم جوری غرق صحبت بودن که متوجه نشدن من اومدم
خب الان ناراحت نیستم ولی قلبم خیلی شکسته دیگه اون قدر ضربه خورده و شکسته که نمی تونم جمع شون کنم
ولی عادت کردم و برام مهم نیستم
خب دلم خیلی گرفته بود گفتم بیا کمی اینجا خالی کنم
بعد چند ساعت پاک می کنم
(چقدر طولانی نوشتم 😐🤌😂🗿)
۶.۵k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.