p¹⁰
ویو سوهو:
داشتم حرف میزدم که با داد سوجون و سیلی زدن خودش مواجه شدم...!
سوهو: سوجونااا...(گرفتش)
سوجون: همش تقصیر منه...! منه عوضی اگه وجود نداشتم...!
سوهو: چیمیگی؟
سوجون: من....میا رو کشتم.!
سوهو: چی میگی پسر دیوونه شدی؟
سوجون:....من میای قبلی رو کشتم...و باعث بیدار شدن این خوی وحشیش شدم.!(گریه)
سوهو:(اشک): چی می گی؟ واضح حرف بزن.!
سوجون:(..............................): اینطوری شد که من.....نتونستم غرور میارو حفظ کنم...!(گریه)
سوهو: پسر خراب کردی .. بد هم خراب کردی...!
ویو میا:
تاکاهاشی: منتظرت میمونم....لیدی.!
میا: ممنونم...!
آساشبن: میا بیا بریم..!
میا: ب.باشه...خداحافظ تاکاهاشی.!
آساشین: چی میگفتین؟(رسیدن خونه)
میا: مهم نیست..آساشین راستی...من می خوام انتقام بگیرم...
آساشین: چ.چی؟
میا: انتقام...من می خوام انتقام بگیرم..!
آساشین: از چه کسایی؟
میا: مویانگ،سوهو و سوجون.!
آساشین: چطوری؟
میا: سهام همه اشون رو اول از شرکت پدربزرگمون بالا میکشم...و بعدش از هرچیزی که ترس داشتن از دستش بدون رو کاری میکنم از دست بدن و در آخر......شاید دلیل تمامی کار هام رو بِهشون گُفتَم.....
آساشین: ایده ی خوبیه....!
کمکت میکنم شاهزاده ی تاریکی...!
میا: م...ممونم
آساشین: ولی تو به یه پِلَن و برنامه ی خیلی خوب و حرفه ای نیاز داری...
میا: میدونم...و خواهم ساخت اون رو...
آساشین: کمک نمی خوای؟
میا: فکر...نکنم!
آساشین: پس من فقط میشینم منتظر روزی که موفق بشی!
میا: ممنونم:)♡
ویو سوهو:
سوجون: سوهو من باید چیکار کنم الان؟(گریه)
سوهو: کاری نمیشه کرد باید همه جوره ضدضربه بشیم تا میا نتونه کاری کنه...نه از لحاض احساسی و عاطفی و نه.......
سوجون: سهام های شرکت...!(گریه).
سوهو: آره....سوجون...چرا بین مویانگ و میا تبعیض قائل میشدی؟
سوجون: ...من.....(گریه ی شدید).
سوهو: حرف بزنن(داد)
سوجون:(چاقویی رو برداشت و تا ته وارد قلبش کرد که......)
.
.
.
خماری...!
داشتم حرف میزدم که با داد سوجون و سیلی زدن خودش مواجه شدم...!
سوهو: سوجونااا...(گرفتش)
سوجون: همش تقصیر منه...! منه عوضی اگه وجود نداشتم...!
سوهو: چیمیگی؟
سوجون: من....میا رو کشتم.!
سوهو: چی میگی پسر دیوونه شدی؟
سوجون:....من میای قبلی رو کشتم...و باعث بیدار شدن این خوی وحشیش شدم.!(گریه)
سوهو:(اشک): چی می گی؟ واضح حرف بزن.!
سوجون:(..............................): اینطوری شد که من.....نتونستم غرور میارو حفظ کنم...!(گریه)
سوهو: پسر خراب کردی .. بد هم خراب کردی...!
ویو میا:
تاکاهاشی: منتظرت میمونم....لیدی.!
میا: ممنونم...!
آساشبن: میا بیا بریم..!
میا: ب.باشه...خداحافظ تاکاهاشی.!
آساشین: چی میگفتین؟(رسیدن خونه)
میا: مهم نیست..آساشین راستی...من می خوام انتقام بگیرم...
آساشین: چ.چی؟
میا: انتقام...من می خوام انتقام بگیرم..!
آساشین: از چه کسایی؟
میا: مویانگ،سوهو و سوجون.!
آساشین: چطوری؟
میا: سهام همه اشون رو اول از شرکت پدربزرگمون بالا میکشم...و بعدش از هرچیزی که ترس داشتن از دستش بدون رو کاری میکنم از دست بدن و در آخر......شاید دلیل تمامی کار هام رو بِهشون گُفتَم.....
آساشین: ایده ی خوبیه....!
کمکت میکنم شاهزاده ی تاریکی...!
میا: م...ممونم
آساشین: ولی تو به یه پِلَن و برنامه ی خیلی خوب و حرفه ای نیاز داری...
میا: میدونم...و خواهم ساخت اون رو...
آساشین: کمک نمی خوای؟
میا: فکر...نکنم!
آساشین: پس من فقط میشینم منتظر روزی که موفق بشی!
میا: ممنونم:)♡
ویو سوهو:
سوجون: سوهو من باید چیکار کنم الان؟(گریه)
سوهو: کاری نمیشه کرد باید همه جوره ضدضربه بشیم تا میا نتونه کاری کنه...نه از لحاض احساسی و عاطفی و نه.......
سوجون: سهام های شرکت...!(گریه).
سوهو: آره....سوجون...چرا بین مویانگ و میا تبعیض قائل میشدی؟
سوجون: ...من.....(گریه ی شدید).
سوهو: حرف بزنن(داد)
سوجون:(چاقویی رو برداشت و تا ته وارد قلبش کرد که......)
.
.
.
خماری...!
۵.۳k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.