°•The magic of love•° pt21
°•The magic of love•° pt21
جادوی عشق
(ویو ات)
یهو کوک پرید جلو و یه بوسه سریع به لبم زد
+نکن
بازم اومد و یه بوس دیگم کرد منم پسش زدم
+الان وقتش نیست
(ویو لامیسا)
داشتم همینجوری قدم میزدم و به جیمین و ات فکر میکردم و با خودم حرف میزدم
^یعنی میشه ینفر اینجوری منم دوس داشته باشه؟
ولی کاش اینجوری بهم پیشنهاد نده جلو همه خوشم نمیاد
یجا خلوت که فقط خودمون دوتا باشیم بگه
اینجوری قشنگ تره
بیشتر خوشم میاد...ای بابا چی میگم با خودم
همینجوری حرف میزدم که دیدم ات و جونگکوک توی زمین فوتبال نشستن و میخندن و حرف میزنن...که یهو کوک...یه بوسه به لب ات زد...همینجوری از تعجب سر جام وایساده بودم و تکون نمیخوردم...خشکم زده بود...ات...ات چطور میتونه این کارو کنه...همین یکم پیش به جیمین گفت بهش حس داره اما مطمعن نیست و زمان میخواد...ی...یعنی الان داره به جیمین خیانت میکنه؟
خواستم برم و از ات حساب پس بگیرم...اما اگه خیلی به من اعتماد داشت...اگه خیلی میخواست بهم بگه...همه چی رو میگفت...ات خیلی عوض شده...بیشتر با پسرا میگرده...جدیدا خیلی با من نمیپره...دیگه اون ات کیوت و معصوم سابق نیست!
گریم گرفت...همینجوری اشکام میریختن و دست خودم نبود...وقتی به جیمین فک میکردم گریم بیشتر میشد...چقدر با ذوق برای ات اون برنامه رو چید
نمیدونستم چیکار کنم...دیگه نمیتونستم اون صحنه رو تحمل کنم...فوری دوییدم و رفتم سالن که خوردم به ینفر
خیلی گرم بود
من یخ زده بودم
سرم رو بلند کردم که دیدم...
ادامه دارد...
با اینکه پارت قبلی اصلا لایک نداره اما چون خیلی ذوق دارم زود پارتای بعدی رو بزارم چون خیلی قشنگه زودتر گذاشتمش این پارتم
جادوی عشق
(ویو ات)
یهو کوک پرید جلو و یه بوسه سریع به لبم زد
+نکن
بازم اومد و یه بوس دیگم کرد منم پسش زدم
+الان وقتش نیست
(ویو لامیسا)
داشتم همینجوری قدم میزدم و به جیمین و ات فکر میکردم و با خودم حرف میزدم
^یعنی میشه ینفر اینجوری منم دوس داشته باشه؟
ولی کاش اینجوری بهم پیشنهاد نده جلو همه خوشم نمیاد
یجا خلوت که فقط خودمون دوتا باشیم بگه
اینجوری قشنگ تره
بیشتر خوشم میاد...ای بابا چی میگم با خودم
همینجوری حرف میزدم که دیدم ات و جونگکوک توی زمین فوتبال نشستن و میخندن و حرف میزنن...که یهو کوک...یه بوسه به لب ات زد...همینجوری از تعجب سر جام وایساده بودم و تکون نمیخوردم...خشکم زده بود...ات...ات چطور میتونه این کارو کنه...همین یکم پیش به جیمین گفت بهش حس داره اما مطمعن نیست و زمان میخواد...ی...یعنی الان داره به جیمین خیانت میکنه؟
خواستم برم و از ات حساب پس بگیرم...اما اگه خیلی به من اعتماد داشت...اگه خیلی میخواست بهم بگه...همه چی رو میگفت...ات خیلی عوض شده...بیشتر با پسرا میگرده...جدیدا خیلی با من نمیپره...دیگه اون ات کیوت و معصوم سابق نیست!
گریم گرفت...همینجوری اشکام میریختن و دست خودم نبود...وقتی به جیمین فک میکردم گریم بیشتر میشد...چقدر با ذوق برای ات اون برنامه رو چید
نمیدونستم چیکار کنم...دیگه نمیتونستم اون صحنه رو تحمل کنم...فوری دوییدم و رفتم سالن که خوردم به ینفر
خیلی گرم بود
من یخ زده بودم
سرم رو بلند کردم که دیدم...
ادامه دارد...
با اینکه پارت قبلی اصلا لایک نداره اما چون خیلی ذوق دارم زود پارتای بعدی رو بزارم چون خیلی قشنگه زودتر گذاشتمش این پارتم
۳.۹k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.