این شب ها سریالی از شبکه دو سیما پخش می شود که مثل بسیاری
این شبها سریالی از شبکه دو سیما پخش میشود که مثل بسیاری از فیلمها و سریالهای ایرانی یک اسم دخترانه برای آن انتخاب شده است. سریال «کیمیا».
کاری به محتوای این سریال ندارم. آنچه برای من جالب بوده صحنةهایی از فصل اول این سریال است. بخشی که به سالهای پیش از انقلاب 57 مربوط است. کارگردان و طراح صحنة این سریال تلاش بسیاری کردهاند که چیزهایی جلوی دوربین قرار بگیرد و صحنههایی ثبت شود که یادآور زندگی مردم تهران در آن سالها باشد. مثلا در چند قسمت پیرمردی در کوچهای که «فرخ» در آن زندگی میکند، نشان داده میشود که با گاری پیتهای نفت را به در خانههای مردم میرساند. در حیاط خانهها هم بشکههای رنگ و رورفتة آهنی به چشم میخورد. یا در قسمتی که دیشب پخش شد مردی در حال غلتاندن یک کپسول گاز از جلوی دوربین رد شد و صدابردار هم صدای برخورد دیوارههای کپسول با آسفالت را به گوش بیننده رساند.
درواقع کارگردان و طراح صحنه و سایر عوامل فنی با ثبت چنین صحنههایی قصد دارند وضعیت مردم تهران آن زمان را به تصویر بکشند. مردمی که از نعمت گاز لوله کشی محروماند و به ناچار از نفت سفید و کپسول گاز استفاده میکنند.
این صحنهها و صداها یقینا برای تهرانیهای امروز غریب است، اما من میخواهم بگویم چنین صحنههایی حتی در سال 1394برای مردم استان سیستانوبلوچستان، و حتی مایی که در مرکز این استان زندگی میکنیم هیچ بیگانگی ندارد. ما هم اکنون که 37 سال از عمر انقلابمان میگذرد در پیت و گالن نفت سفید تهیه میکنیم و مثل شهروندان دههی پنجاه تهران، کپسول در کوچهها میغلتانیم. در حیاط خانههای ما هم به جای یک بشکه آهنی، چندتا به چشم میخورد.
درواقع سریال «کیمیا» میگوید ما مردم این دیار از لحاظ امکانات شهری چیزی نزدیک 40 سال از مردم پایتخت عقبتریم. شاید این همان عاملی باشد که هنگام تماشای این سریال خندهای تلخ را بر لبان من و امثال من مینشاند.
کاری به محتوای این سریال ندارم. آنچه برای من جالب بوده صحنةهایی از فصل اول این سریال است. بخشی که به سالهای پیش از انقلاب 57 مربوط است. کارگردان و طراح صحنة این سریال تلاش بسیاری کردهاند که چیزهایی جلوی دوربین قرار بگیرد و صحنههایی ثبت شود که یادآور زندگی مردم تهران در آن سالها باشد. مثلا در چند قسمت پیرمردی در کوچهای که «فرخ» در آن زندگی میکند، نشان داده میشود که با گاری پیتهای نفت را به در خانههای مردم میرساند. در حیاط خانهها هم بشکههای رنگ و رورفتة آهنی به چشم میخورد. یا در قسمتی که دیشب پخش شد مردی در حال غلتاندن یک کپسول گاز از جلوی دوربین رد شد و صدابردار هم صدای برخورد دیوارههای کپسول با آسفالت را به گوش بیننده رساند.
درواقع کارگردان و طراح صحنه و سایر عوامل فنی با ثبت چنین صحنههایی قصد دارند وضعیت مردم تهران آن زمان را به تصویر بکشند. مردمی که از نعمت گاز لوله کشی محروماند و به ناچار از نفت سفید و کپسول گاز استفاده میکنند.
این صحنهها و صداها یقینا برای تهرانیهای امروز غریب است، اما من میخواهم بگویم چنین صحنههایی حتی در سال 1394برای مردم استان سیستانوبلوچستان، و حتی مایی که در مرکز این استان زندگی میکنیم هیچ بیگانگی ندارد. ما هم اکنون که 37 سال از عمر انقلابمان میگذرد در پیت و گالن نفت سفید تهیه میکنیم و مثل شهروندان دههی پنجاه تهران، کپسول در کوچهها میغلتانیم. در حیاط خانههای ما هم به جای یک بشکه آهنی، چندتا به چشم میخورد.
درواقع سریال «کیمیا» میگوید ما مردم این دیار از لحاظ امکانات شهری چیزی نزدیک 40 سال از مردم پایتخت عقبتریم. شاید این همان عاملی باشد که هنگام تماشای این سریال خندهای تلخ را بر لبان من و امثال من مینشاند.
۲.۰k
۱۰ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.