همیشه دلم می خواست وقتی می شینم کنارت حرفای دلم و بریزم ب
همیشه دلم می‌خواست وقتی می‌شینم کنارت حرفای دلم و بریزم بیرون
ولی هربار که می‌بینمت مسخ چشمات می‌شم ، قد یه دنیا باهات حرف دارم ، حتی لا به لای پیامایی که می‌فرستم کلی تمرین می‌کنم که چی باید بهت بگم ولی هیچ‌وقت نشد اونی که ته گلوم بوده به دستت برسه
اشکالی نداره برات می‌نویسم هرچند می‌دونم که نمی‌خونی!
گفته بودی تجربه می‌شه آرزوهامون
اما من می‌دونم که نمی‌شه
حسرت می‌شه بعضی چیزای ساده بین ما
چون نزدیکیم ولی دوریم
یه قدم زدن ساده زیر بارون چیه مگه که بهش نرسیم؟!
یه‌بار دوتایی صبح تا عصر و باهم بودن مگه خواسته‌ی زیادیه؟!
چرا قدر یه چایی خوردن و درد و دل کردن نباید وقت داشته باشیم؟!
یه دل سیر همدیگه‌رو محکم بغل کردن مگه چه اشکالی داره که من همش باید تو خوابم تجربه‌ش کنم؟!
ینی واقعا حسرت روزای خوب باهم ساختن و تنهایی به گور می‌برم؟!
من این روزام و بیشتر از هرچیزی به گذروندن با تو احتیاج دارم
تو باید بیای دستم و بگیری از منجلابی که بینش گیر کردم بکشی بیرون
تو بیا بشو فرشته‌ی نجات ، بشو ناجی ، بشو معجزه!
نگام کن ، بغلم کن ، باهام حرف بزن نزار نابود شم...
می‌دونستی من وقتی حالم بد شه می‌شینم یه گوشه برای خودم خیال می‌بافم؟!
تو این روزا من هرچی خیال بافتم ابتدا و انتهاش تویی
برای من هرچی شعره تصویر مجسم توعه ، هرچی شاخه گُله بوی عطر تورو میده ، هرچی خیابونه قدمای تورو نشونم میده ، هرچی آهنگه تو بین نُت به نُتش برای من نفس می‌کشی ، تو این لحظه‌هایی که دلتنگی خرخره‌ی من و چسبیده و غم دوریت مدام باهام دست به یقه می‌شه همه‌چیز من و به تو گره می‌زنه!
من دیگه نمیدونم باید چیکار کنم که به چشمت بیاد
فقد می‌خوام بدونی که یکی هست همیشه تو خیالش تورو زندگی میکنه و انقدری دوست داره که همه‌ی لحظه‌ها تو فکرش پرسه می‌زنی ، حال بدت غمگینش میکنه و همیشه هست که خستگیات و به جون بخره ، شونه‌شم هروقت خواستی هست که بشه تکیه‌گاهت و انقدری واسش مهمی که آغوشش همیشه به روت بازه
پس همیشه مراقب خودت باش و یادت نره که :
قلبِ منی :)♥️...
#کاف_علیزاده
- بیست‌و‌دوآذر‌ماهـ‌چهارصدودو|03:30
- به‌قول‌احسانِ‌افشاری:
من‌تورا‌می‌برم‌از‌یاد؛
ولی‌بعد‌از‌مرگ^^
#Metanoia
#Siamak_Nemati
#Mahdi_Torabi
ولی هربار که می‌بینمت مسخ چشمات می‌شم ، قد یه دنیا باهات حرف دارم ، حتی لا به لای پیامایی که می‌فرستم کلی تمرین می‌کنم که چی باید بهت بگم ولی هیچ‌وقت نشد اونی که ته گلوم بوده به دستت برسه
اشکالی نداره برات می‌نویسم هرچند می‌دونم که نمی‌خونی!
گفته بودی تجربه می‌شه آرزوهامون
اما من می‌دونم که نمی‌شه
حسرت می‌شه بعضی چیزای ساده بین ما
چون نزدیکیم ولی دوریم
یه قدم زدن ساده زیر بارون چیه مگه که بهش نرسیم؟!
یه‌بار دوتایی صبح تا عصر و باهم بودن مگه خواسته‌ی زیادیه؟!
چرا قدر یه چایی خوردن و درد و دل کردن نباید وقت داشته باشیم؟!
یه دل سیر همدیگه‌رو محکم بغل کردن مگه چه اشکالی داره که من همش باید تو خوابم تجربه‌ش کنم؟!
ینی واقعا حسرت روزای خوب باهم ساختن و تنهایی به گور می‌برم؟!
من این روزام و بیشتر از هرچیزی به گذروندن با تو احتیاج دارم
تو باید بیای دستم و بگیری از منجلابی که بینش گیر کردم بکشی بیرون
تو بیا بشو فرشته‌ی نجات ، بشو ناجی ، بشو معجزه!
نگام کن ، بغلم کن ، باهام حرف بزن نزار نابود شم...
می‌دونستی من وقتی حالم بد شه می‌شینم یه گوشه برای خودم خیال می‌بافم؟!
تو این روزا من هرچی خیال بافتم ابتدا و انتهاش تویی
برای من هرچی شعره تصویر مجسم توعه ، هرچی شاخه گُله بوی عطر تورو میده ، هرچی خیابونه قدمای تورو نشونم میده ، هرچی آهنگه تو بین نُت به نُتش برای من نفس می‌کشی ، تو این لحظه‌هایی که دلتنگی خرخره‌ی من و چسبیده و غم دوریت مدام باهام دست به یقه می‌شه همه‌چیز من و به تو گره می‌زنه!
من دیگه نمیدونم باید چیکار کنم که به چشمت بیاد
فقد می‌خوام بدونی که یکی هست همیشه تو خیالش تورو زندگی میکنه و انقدری دوست داره که همه‌ی لحظه‌ها تو فکرش پرسه می‌زنی ، حال بدت غمگینش میکنه و همیشه هست که خستگیات و به جون بخره ، شونه‌شم هروقت خواستی هست که بشه تکیه‌گاهت و انقدری واسش مهمی که آغوشش همیشه به روت بازه
پس همیشه مراقب خودت باش و یادت نره که :
قلبِ منی :)♥️...
#کاف_علیزاده
- بیست‌و‌دوآذر‌ماهـ‌چهارصدودو|03:30
- به‌قول‌احسانِ‌افشاری:
من‌تورا‌می‌برم‌از‌یاد؛
ولی‌بعد‌از‌مرگ^^
#Metanoia
#Siamak_Nemati
#Mahdi_Torabi
۱۱.۵k
۲۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.