راستی کسایی که میخوان درمورد مانگا توکیو ریونجرز بدونن من

راستی کسایی که میخوان درمورد مانگا توکیو ریونجرز بدونن من تا چند چپترش براتون اسپویل میکنم

فکت 1

ایزانا و کیسا‌کی و هانما همدستن
تومان با گروه ایزانا در میوفته
کاکاچو با تاکه میتچی همکلاسی بودند


فکت ۲

تو جنگ تومان و ایزانا تومان برنده میشه و ایزانا کاکاچو بغل هم میمیرن تیر میخورن توسط کیساکی

فکت ۳

چرا کیساکی هیناتا تاچیبانا رو میکشه چون دوستش داشته و به تاکه میتچی حسودی میکنه و وقتی که تاکه میتچی دنبالش میکنه کامیون بهش میزنه

فکت ۴

هانما شوخی زندگیش به عنوان یه فراری میگذرونه

فکت ۵

تو جنگ توما با ایزانا مایکی دراکن اعضا متوجه اینکه تاکه میتچی به زمان سفر میکنه میشن و به کمک تاکه میتچی تو جنگ میان

فکت ۶

بعد چندماه مایکی همرو جمع میکنه و میگه " بیاین همدیگرو یادمون بمونه و نوشته میزارن داخل جعبه

فکت ۷

تاکه میتچی واسه آخرین بار میره به آینده
و خودش با هینا در عروسی پاه چین با دوست دخترش میبینه که همه خوشحال بودن و اینکه هینا میگه "، ما هم چند روز دیگه عروسیمونه لباس هینا تاکه میتچی میت سویا میدوزه

فکت ۸

میتسویا کارش خیاطی مدل و زیر زمین کار میکنه به کمک هاکای یوزو ها

کازاتورا و چیفویو یه پت شاپ گربه دارن

دراکن اینوپی باهم موتور ساز فروش میکنن


خندون عصبی یه رامن فروشی دارن

تاکه میتچی میپرسه " دراکن مایکی کجاست

دراکن هم میگه" اون تو خارجه آمریکا رستوران گرون قیمتی داره و من ازش خبر ندارم

فکت ۹

دراکن دروغ میگه تاکه میتچی چند روز بعد کسی تو اخبار میبینه که باورش نمیشه

اخبار : هم اکنون گروه بانتن ....

مایکی با تتو پشت گردنش تاکه میتچی میفهمه و به سراغش میره و به دراکن میگه چرا دروغ گفتی

دراکن میگه نمیخواستم ناراحتت کنم چون عروسی داری

تاکه میتچی روز عروسی پیش مایکی میره که سانزو میخواست تیر بهش بزنه مایکی گفت برو سانزو من با تاکه کار دارم

مایکی میگه چرا اومدی لطفا دیگه پیدات نشه تاکه میتچی میگه من میخوام نجاتت بدم

فکت ۱۰

اینوپی کوکو از هم جدا میشن چون ایزانا کوکو برای سرمایه خودش میخواست اما اینوپی باز با کوکو دوست شد اما راهشون جدا کردن راستی موقع دعوا کیساکی با چوب به اما میزنه و تاکه میتچی هم مایکی خبر میکنه که مایکی کولش میکنه و میگه کی اینجوری کولت نکردم
اما دراکن متوجه میشه و میاد و با مایکی دعوا میکنه چون اما مرد که تاکه میتچی میگه کن ساما نزن مایکی رو من مواظب نبود
اما دراکن مایکی گریه میکردن و خودشونو میزدن