🍒🌱عزیزم سلام

🍒🌱عزیزم سلام
حال که این نامه را می خوانی ما بسیاراز هم دوریم.
من در شهری زندگی می کنم که مدام باران می بارد
و حالم را.... بگذریم.
حالت چطور است؟
او چطور است؟
زندگیتان بر مدار عشق می چرخد؟
حسودی نمی کنم. الهی که بچرخد.
من هم خوبم.
اوی من هم خوب است.
مهربان است وبرایم لباسهای گلدار می خرد.
حتما بلد است موهایم را هم ببافد.
فقط نمی دانم چرا هراز گاهی می پرسد
چه در چشمهایت داری که غروب جمعه دارد؟
من هم خودم را به آن راه می زنم.
آخر بعد این همه سال انتظار معنا ندارد، معنا دارد؟
نامه ام را می خوانی؟
برایم نامه بنویس.
البته اگر بدستت رسیده باشد.
آخر به همان آدرس قدیمی فرستاده ام.
همان شهر،همان کوچه،همان پاییز
راستی هنوز توی شهرتان ایستگاههایی هست با نیمکتهای آهنی.
همان جا که به من فکر می کردی وحالت خوب می شد؟
نبود هم نبود.
نیمکت و باران که مهم نیست.
مهم اینست که هنوز نمرده باشم توی قفس دلت.
مُردم هم مُردم.
مهم اینست که تو نمرده ای توی هوای دلم.
و هنوز می توانم در غیاب اوها، نامه هایی برایت بنویسم و هرگز پست نکنم.
و عزیز تر از جانم نامه ام را خواندی ، لبخند بزن تا روحم شاد شود. که نامه های آنهایی که زنده نیستند.
همیشه دیر به مقصد می رسد.🍒🌱
#گیلان_من