دلنوشته...
از همان آغاز رفتنت
سایه غم بر سر ما افتاد
از همان لحظه ای که دست روزگار
تو را از ما جدا کرد
جهان ما لبریز از درد شد
پدر جان
قاصدکها نوید برگشتنت را آورده اند
ولی تو هنوز نیامدی
سلام مرا به خدا برسان
بگو که یک بار دیگر تو را به ما هدیه دهد...
سایه غم بر سر ما افتاد
از همان لحظه ای که دست روزگار
تو را از ما جدا کرد
جهان ما لبریز از درد شد
پدر جان
قاصدکها نوید برگشتنت را آورده اند
ولی تو هنوز نیامدی
سلام مرا به خدا برسان
بگو که یک بار دیگر تو را به ما هدیه دهد...
۳.۲k
۰۶ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.