خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من باشد
خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من باشد
به هر جا پا نهم از بیخودی غوغای من باشد"*
تو باشی درکنار من، فقط ما پیش هم باشیم
دو چشمت سوی من، گوشَت به نجواهای من باشد
نگاه مهربان تو دهد جرات به من تا گویم....
غم دل را و گوش تو به این نجوای من باشد
و چشمان پر از اشکم، به سوی صورتت، آری...
دو چشم من به سوی دلبر زیبای من باشد
نمی دانم که می دانی و یا نه، ولی زلفت
همین چون ظلمت شبها، همه فردای من باشد
دلم می خواهد از دنیا فقط سهمم تو باشی تا
همه دنیا به حسرت از من و دنیای من باشد
دو زلفت ریسمانی بر دل من باشد آن شب تا...
از آن شب دست زنجیر جنون بر پای من باشد
به هر جا پا نهم از بیخودی غوغای من باشد"*
تو باشی درکنار من، فقط ما پیش هم باشیم
دو چشمت سوی من، گوشَت به نجواهای من باشد
نگاه مهربان تو دهد جرات به من تا گویم....
غم دل را و گوش تو به این نجوای من باشد
و چشمان پر از اشکم، به سوی صورتت، آری...
دو چشم من به سوی دلبر زیبای من باشد
نمی دانم که می دانی و یا نه، ولی زلفت
همین چون ظلمت شبها، همه فردای من باشد
دلم می خواهد از دنیا فقط سهمم تو باشی تا
همه دنیا به حسرت از من و دنیای من باشد
دو زلفت ریسمانی بر دل من باشد آن شب تا...
از آن شب دست زنجیر جنون بر پای من باشد
۴۸۲
۰۳ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.