*گل یخ*
*گل یخ*
*محمد*
فرشته خسته شده بود برگشت گفت: خسته شدم دیگه
- این آخریشه زن ندیدم انقدر بد خرید
ادامو درآوردتو آینه دیدمش خندم گرفت ولی بجاش اخم کردم اومد کنارم گفت : بریم
- آره بریم
مجبور شدم جایی که همیشه شراره میره خرید فرشته رو ببرم البته خودم اونو آورده بودم اینجا سعید وجواد دوستام بودن مغازشون خیلی بزرگ بود وچندتا دختر اونجا کار می کردن فرشته نگاه می کرد منم پشت سرش
- این چطوره
- اینکه کوتاست
- خودت انتخواب کن خسته شدم
یهو چشمم به لباس بنفشی افتاد که آخر مغازه تن مانکن بود به یکی از دخترا گفتم که برام بیاره
- چی شد پیدا کردی
بهش لبخند زدم وگفتم : آره مطمئنم اندازته
لباس رو دختره آورد وفرشته رفت اتاق پرو که بپوشه نشسته بودم منتظرش
- محمد
رفتم پشت در وگفتم : چی شد اندازه است
- اره
در رو باز کرد انقدر لباس تو تنش قشنگ بود کیف کردم
- عالیه ...دوسش داری
با ذوق گفت : محشره
- پس وایسا تا کیف وکفشم بیارم
از تو کفش ها یه جفت کفش شیشه ای ظریف برداشتم که مثله الماس می درخشید وچند رنگ می شدیه کیف دستی کوچلو پراز نگین بنفش یکی از دخترا هم یه شال خوشگل یاسی رنگ آورد وقتی دادمشون به فرشته تعجب کرده بود خندم گرفت
چه می دونست شوهرش اینجا ماهیانه چقدر پول میده برای یه دختر پول پرست
چندتا لباس به سلیقه خودم برداشتم دیگه سایزش رو می دونستم دوتا دخترم وسیله ها رو اوردن کارتمو دادم سعید جواد خندید گفت : جدیده
- فضولی
- بی شرف این دخترا رو از کجا پیدا می کنی این یکی محشره ادم دلش می خواد....
- ادمی تو باشی گوه خوردی
سعید خندش گرفت گفت : هی جواد نمی بینی چقدر روش غیرت داره
جواد مثله همیشه لودگی کرد وگفت : ای بمیری محمد ایشالله کوفتت بشه
کارتو از سعید گرفتم گفتم : خفه
فرشته منتظرم وایساده بود انقدر خوشم اومد نیومد نزدیک اون دوتا چشم هیز از پاساژ اومدیم بیرون ورفتیم سوار ماشین شدیم
- اینا چین محمد ؟!
- لباس
- مال خودته
خندیدم گفتم : اره ....
- کی گرفتی من ندیدم
- خنگ خدا مال خودته
چشم غره ای بهم رفت وگفت : خنگ خودتی
خندیدم ولپشو کشیدم با حرص زد به بازوم
- آخ استخونام خورد کردی خاله ریزه
خندید ونگام کرد اخم کردم گفتم : کی گفته تو آرایش کنی
متعجب نگام کرد
- کار دستم میدی فرشته می بینس یکی رو بخاطر توخورد خاکشیر می کنم
- بدبینی
نگاش کردم راست می گفت یعنی من بدبین بودم
- محمد ...
-هووووم
به بیرون اشاره کرد لبخند زدم خودمم عاشق دل قلوه وجیگر بودم از ذوقش خندم می گرفت نمی تونست از سیخ دل قلوه ها رو جدا کنه بیشتر جیگر می خورد خودم براش در می اوردم انگشتای خودمم می سوخت
- وای ترکیدم محمد بسه
با دیدن سیخ ها هر دوزدیم زیر خنده
حساب کردم برگشتیم خونه فرشته خواب رفته بود آروم صداش کردم چشاشو باز کرد نگام کرد
- بیدارشدی ...بیا پایین
خودم خریدها رو برداشتم اونم خوابالودجلوم راه می رفت باخنده نگاش می کردم چقدر این دختر با مزه بود
*محمد*
فرشته خسته شده بود برگشت گفت: خسته شدم دیگه
- این آخریشه زن ندیدم انقدر بد خرید
ادامو درآوردتو آینه دیدمش خندم گرفت ولی بجاش اخم کردم اومد کنارم گفت : بریم
- آره بریم
مجبور شدم جایی که همیشه شراره میره خرید فرشته رو ببرم البته خودم اونو آورده بودم اینجا سعید وجواد دوستام بودن مغازشون خیلی بزرگ بود وچندتا دختر اونجا کار می کردن فرشته نگاه می کرد منم پشت سرش
- این چطوره
- اینکه کوتاست
- خودت انتخواب کن خسته شدم
یهو چشمم به لباس بنفشی افتاد که آخر مغازه تن مانکن بود به یکی از دخترا گفتم که برام بیاره
- چی شد پیدا کردی
بهش لبخند زدم وگفتم : آره مطمئنم اندازته
لباس رو دختره آورد وفرشته رفت اتاق پرو که بپوشه نشسته بودم منتظرش
- محمد
رفتم پشت در وگفتم : چی شد اندازه است
- اره
در رو باز کرد انقدر لباس تو تنش قشنگ بود کیف کردم
- عالیه ...دوسش داری
با ذوق گفت : محشره
- پس وایسا تا کیف وکفشم بیارم
از تو کفش ها یه جفت کفش شیشه ای ظریف برداشتم که مثله الماس می درخشید وچند رنگ می شدیه کیف دستی کوچلو پراز نگین بنفش یکی از دخترا هم یه شال خوشگل یاسی رنگ آورد وقتی دادمشون به فرشته تعجب کرده بود خندم گرفت
چه می دونست شوهرش اینجا ماهیانه چقدر پول میده برای یه دختر پول پرست
چندتا لباس به سلیقه خودم برداشتم دیگه سایزش رو می دونستم دوتا دخترم وسیله ها رو اوردن کارتمو دادم سعید جواد خندید گفت : جدیده
- فضولی
- بی شرف این دخترا رو از کجا پیدا می کنی این یکی محشره ادم دلش می خواد....
- ادمی تو باشی گوه خوردی
سعید خندش گرفت گفت : هی جواد نمی بینی چقدر روش غیرت داره
جواد مثله همیشه لودگی کرد وگفت : ای بمیری محمد ایشالله کوفتت بشه
کارتو از سعید گرفتم گفتم : خفه
فرشته منتظرم وایساده بود انقدر خوشم اومد نیومد نزدیک اون دوتا چشم هیز از پاساژ اومدیم بیرون ورفتیم سوار ماشین شدیم
- اینا چین محمد ؟!
- لباس
- مال خودته
خندیدم گفتم : اره ....
- کی گرفتی من ندیدم
- خنگ خدا مال خودته
چشم غره ای بهم رفت وگفت : خنگ خودتی
خندیدم ولپشو کشیدم با حرص زد به بازوم
- آخ استخونام خورد کردی خاله ریزه
خندید ونگام کرد اخم کردم گفتم : کی گفته تو آرایش کنی
متعجب نگام کرد
- کار دستم میدی فرشته می بینس یکی رو بخاطر توخورد خاکشیر می کنم
- بدبینی
نگاش کردم راست می گفت یعنی من بدبین بودم
- محمد ...
-هووووم
به بیرون اشاره کرد لبخند زدم خودمم عاشق دل قلوه وجیگر بودم از ذوقش خندم می گرفت نمی تونست از سیخ دل قلوه ها رو جدا کنه بیشتر جیگر می خورد خودم براش در می اوردم انگشتای خودمم می سوخت
- وای ترکیدم محمد بسه
با دیدن سیخ ها هر دوزدیم زیر خنده
حساب کردم برگشتیم خونه فرشته خواب رفته بود آروم صداش کردم چشاشو باز کرد نگام کرد
- بیدارشدی ...بیا پایین
خودم خریدها رو برداشتم اونم خوابالودجلوم راه می رفت باخنده نگاش می کردم چقدر این دختر با مزه بود
۷.۷k
۲۳ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.