اومد نزدیک ودستاشو دورگردنم حلقه کرد وگفت : این دختره نیا
اومد نزدیک ودستاشو دورگردنم حلقه کرد وگفت : این دختره نیاد اتاقت
تا خواستم حرف بزنم انگشتشو گذاشت رو لبم وگفت : چرا اعتراض می کنی کیهان از وقتی اون اومده ...
دستشو کنار زدم وگفتم : بهش میگم هر وقت من نیستم بیاد انقدرم بهانه نگیر
لبخندی زد ولبمو بوسید وگفت : دوست دارم عشق من
لبخند زدم دستاشو دور کمرم حلقه کرد وسرشو گذاشت رو سینم
- دیر نشه فانی جان منتظرن
سرشو بلند کرد وتو چشام نگاه کرد وگفت : دیر بشه چی میشه
دوباره لبمو بوسید همراهیش کردم با صدای در ازم فاصله گرفت وگفت : مزاحم همیشگی
رفت در رو باز کرد مهران بود
- چیه مهران ؟!
مهران : فرشید ماشین آقا کیارشو اورده برسونمشون آقا
- اره
مهران رفت فانی در رو قفل کرد دستامو کشید نشوندم رو تخت رو پاهام نشست وگفت : فکر کنم با حرفی که زدم دیگه اون نیاد اینجا
- اون کیه
فانی : همین دختره دیگه ازش بدم میاد
چیزی نگفتم خدایا یعنی می شد فانی عوض بشه چی تو فکرش می گذشت
- میشه بلندشی بریم
فانی : کجا
- خونتون دیگه
فانی : چرا از من فرار می کنی هووووم
- فرار نمی کنم
فانی : گوشام درازه
- فاااانی
خندید وگفت : جون فانی
- بیا بریم قول میدم شب خونتون بمونم
متعجب گفت : راست میگی ؟
- اره چرا تعجب کردی
خودشو لوس کردوگفت : اخه تو خونه ای ما نمیای که بخوای بمونی
- پاشو دیگه عزیزم پاهام درد گرفت سنگینی
فانی : من سنگینم یعنی چی من چاقم
با مشت می زد به شکم وسینه ام خندم گرفته بود چی گفتم چی برداشت کرد جیغ زد وگفت : نخند ...خودتو مسخره کن بلندش کردم وگفتم : ببین سنگین نیستی من اشتباه کردم کشتی منو سینم درد گرفت
گذاشتمش پایین وگفتم : تلافی می کنم یادت بمونه
رفتم لباس پوشیدم فانیم داشت تو کمد وسایلم فضولی می کرد
فانی : کیهان من اینو بپوشم ؟
یه گردنبد بود که نازنین بهم هدیه داده بود
- بپوش
یکی از دستبندهامم پوشید وگفت : چقدر خوشتیپ شدی خوشگله
- بریم عزیزم
فانی : عطر یادت رفت
خودش برام عطر زد ورفتیم پایین بعدم رفتیم تو حیاط ماه وش نشسته بود داشت کتاب می خوند نگاه فانی بهش نفرت انگیز بود اگر یه روزی می فهمید قبل از اون یکی دیگه تو زندگیم بود چی می شد ؟!
تا خواستم حرف بزنم انگشتشو گذاشت رو لبم وگفت : چرا اعتراض می کنی کیهان از وقتی اون اومده ...
دستشو کنار زدم وگفتم : بهش میگم هر وقت من نیستم بیاد انقدرم بهانه نگیر
لبخندی زد ولبمو بوسید وگفت : دوست دارم عشق من
لبخند زدم دستاشو دور کمرم حلقه کرد وسرشو گذاشت رو سینم
- دیر نشه فانی جان منتظرن
سرشو بلند کرد وتو چشام نگاه کرد وگفت : دیر بشه چی میشه
دوباره لبمو بوسید همراهیش کردم با صدای در ازم فاصله گرفت وگفت : مزاحم همیشگی
رفت در رو باز کرد مهران بود
- چیه مهران ؟!
مهران : فرشید ماشین آقا کیارشو اورده برسونمشون آقا
- اره
مهران رفت فانی در رو قفل کرد دستامو کشید نشوندم رو تخت رو پاهام نشست وگفت : فکر کنم با حرفی که زدم دیگه اون نیاد اینجا
- اون کیه
فانی : همین دختره دیگه ازش بدم میاد
چیزی نگفتم خدایا یعنی می شد فانی عوض بشه چی تو فکرش می گذشت
- میشه بلندشی بریم
فانی : کجا
- خونتون دیگه
فانی : چرا از من فرار می کنی هووووم
- فرار نمی کنم
فانی : گوشام درازه
- فاااانی
خندید وگفت : جون فانی
- بیا بریم قول میدم شب خونتون بمونم
متعجب گفت : راست میگی ؟
- اره چرا تعجب کردی
خودشو لوس کردوگفت : اخه تو خونه ای ما نمیای که بخوای بمونی
- پاشو دیگه عزیزم پاهام درد گرفت سنگینی
فانی : من سنگینم یعنی چی من چاقم
با مشت می زد به شکم وسینه ام خندم گرفته بود چی گفتم چی برداشت کرد جیغ زد وگفت : نخند ...خودتو مسخره کن بلندش کردم وگفتم : ببین سنگین نیستی من اشتباه کردم کشتی منو سینم درد گرفت
گذاشتمش پایین وگفتم : تلافی می کنم یادت بمونه
رفتم لباس پوشیدم فانیم داشت تو کمد وسایلم فضولی می کرد
فانی : کیهان من اینو بپوشم ؟
یه گردنبد بود که نازنین بهم هدیه داده بود
- بپوش
یکی از دستبندهامم پوشید وگفت : چقدر خوشتیپ شدی خوشگله
- بریم عزیزم
فانی : عطر یادت رفت
خودش برام عطر زد ورفتیم پایین بعدم رفتیم تو حیاط ماه وش نشسته بود داشت کتاب می خوند نگاه فانی بهش نفرت انگیز بود اگر یه روزی می فهمید قبل از اون یکی دیگه تو زندگیم بود چی می شد ؟!
۱۱.۶k
۱۴ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.