جاذبه ی چشمات پارت ۱۷۵ ❤
جاذبه ی چشمات پارت ۱۷۵ ❤
+عرفان
-جونم
+همیشه هرکی صدات بزنه با جونم جواب میدی ؟
-نه
+پس چرا هر وقت صدات میزنم میگی جانم
اومدم جواب بدم که گوشیش زنگ خورد
تا به شماره نگا کرپ گفت :میشه جواب بدی نمیخوام حرف بزنم
از لحنش فهمیدم کیه
واسه همین جواب دادم
-بفرمائید
&سلام ببخش با پریا کار داشتم
-خب کارتون
&چیکارشی ؟
-همه کارشم
که یهو با پوزخند گفت :اره دیگه ماهم جانشین پیدا کردیم
که یهو پریا گوشی رو از دستم کشید :مگه جاهم داشتی امممم منکه یادم نمیاد
&پس اون حرفا و اون اعترافات چی ؟
+مث تو همش دروغ بود یه دروغ حال بهم زن مث خودت
که قطع کرد
و دوباره زنگ خورد که بلاک کرد
به ساعت نگاه کردم ۶ رو نشون میداد که گوشیم زنگ خورد
سام :سلام داداش خوبی خواب که نبودی ؟
-ممنون دادا بخوبیت نه بیدار بودم
سام :چه خبرا نیستی
-هیچ اومدم تهران بخاطر چندتا کار گفته بودم
سام :اره گفته بودی خب مزاحم نباشم ولی یه نگا به گوشیتم بندازی بد نیست
-مراحمی کاری نداری ؟
سام :نگران نباشم کاری داشتم اولین نفر به تو میگم
که خندم گرفت :یعنی عشق پروبازیاتم
سام :خب دیگه قطع کن شارژم تموم شد
قطع کردم
و پیام سام رو باز کردم که عکس ستاره بود تو بغل یکی و دومی دست تو دست هم
داشتم به عکس نگاه میکردم
+خوبی ؟
-هوم که یهو خندم گرفت
+دیوونه شدی
-نوچ دارم به سادگی خودم میخندم
که عکسو نشونش دادم
که اونم مات و مبهوت داشت نگاه میکرد
که گفت پارسا
گفتم :اره اسم پسره پارساس
میشناسیش ؟
+همین تازه که باهاش حرف زدی
از حرفش جا خوردم که چرا رل قبلیم با رل قبلیش
که یهو پریا گفت :دنیا رو ببین کی و با کی جفت کرده
که ساکت شد و چیزی نگفت
که به تابلو روبه روم خیره شدم
که یهو یچی افتاد رو شونم
نگاه کردم که پریا خوابش برده بود سرشو گذاشته بود رو شونم
بادیدنش لبخند زدم
یکم اومدم پایین یا بهتره بگم لم دادم تا اذیت نشه تو همین حال
چشام داشت گرم میشد
که یهو پریا همونطوری تو خواب
شروع کرد خندیدن و یهو لپمو کشید و گفت :گوگولی مگولی
از این کارش هم تعجب کرده بودم هم خندم گرفته بود
داشتم به حرفا تو خواب گوش میکردم
+عرفان دوس ولی اون من ندوس که
که چشام از تعجب گرد شد ولی گفتم خوابه تو خواب یچی گفته دیگه
که دوباره گفت :باورکن دوسش دارم کاش اونم منو دوست داشت
که آروم در گوشش گفتم منم دوست دارم و لپشو بوسیدم
و دستامو دورش حصار کردم و محکم بغلش کردم که نفهمیدم چطور خوابم برد
چطوره ؟همه کامنت
+عرفان
-جونم
+همیشه هرکی صدات بزنه با جونم جواب میدی ؟
-نه
+پس چرا هر وقت صدات میزنم میگی جانم
اومدم جواب بدم که گوشیش زنگ خورد
تا به شماره نگا کرپ گفت :میشه جواب بدی نمیخوام حرف بزنم
از لحنش فهمیدم کیه
واسه همین جواب دادم
-بفرمائید
&سلام ببخش با پریا کار داشتم
-خب کارتون
&چیکارشی ؟
-همه کارشم
که یهو با پوزخند گفت :اره دیگه ماهم جانشین پیدا کردیم
که یهو پریا گوشی رو از دستم کشید :مگه جاهم داشتی امممم منکه یادم نمیاد
&پس اون حرفا و اون اعترافات چی ؟
+مث تو همش دروغ بود یه دروغ حال بهم زن مث خودت
که قطع کرد
و دوباره زنگ خورد که بلاک کرد
به ساعت نگاه کردم ۶ رو نشون میداد که گوشیم زنگ خورد
سام :سلام داداش خوبی خواب که نبودی ؟
-ممنون دادا بخوبیت نه بیدار بودم
سام :چه خبرا نیستی
-هیچ اومدم تهران بخاطر چندتا کار گفته بودم
سام :اره گفته بودی خب مزاحم نباشم ولی یه نگا به گوشیتم بندازی بد نیست
-مراحمی کاری نداری ؟
سام :نگران نباشم کاری داشتم اولین نفر به تو میگم
که خندم گرفت :یعنی عشق پروبازیاتم
سام :خب دیگه قطع کن شارژم تموم شد
قطع کردم
و پیام سام رو باز کردم که عکس ستاره بود تو بغل یکی و دومی دست تو دست هم
داشتم به عکس نگاه میکردم
+خوبی ؟
-هوم که یهو خندم گرفت
+دیوونه شدی
-نوچ دارم به سادگی خودم میخندم
که عکسو نشونش دادم
که اونم مات و مبهوت داشت نگاه میکرد
که گفت پارسا
گفتم :اره اسم پسره پارساس
میشناسیش ؟
+همین تازه که باهاش حرف زدی
از حرفش جا خوردم که چرا رل قبلیم با رل قبلیش
که یهو پریا گفت :دنیا رو ببین کی و با کی جفت کرده
که ساکت شد و چیزی نگفت
که به تابلو روبه روم خیره شدم
که یهو یچی افتاد رو شونم
نگاه کردم که پریا خوابش برده بود سرشو گذاشته بود رو شونم
بادیدنش لبخند زدم
یکم اومدم پایین یا بهتره بگم لم دادم تا اذیت نشه تو همین حال
چشام داشت گرم میشد
که یهو پریا همونطوری تو خواب
شروع کرد خندیدن و یهو لپمو کشید و گفت :گوگولی مگولی
از این کارش هم تعجب کرده بودم هم خندم گرفته بود
داشتم به حرفا تو خواب گوش میکردم
+عرفان دوس ولی اون من ندوس که
که چشام از تعجب گرد شد ولی گفتم خوابه تو خواب یچی گفته دیگه
که دوباره گفت :باورکن دوسش دارم کاش اونم منو دوست داشت
که آروم در گوشش گفتم منم دوست دارم و لپشو بوسیدم
و دستامو دورش حصار کردم و محکم بغلش کردم که نفهمیدم چطور خوابم برد
چطوره ؟همه کامنت
۲۲.۰k
۱۰ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.