Angel of life and death p1 ادامه
#فیک
#فیکشن
پسرک نفس عمیقی کشید و نگاه عصبیش رو از هیون گرفت و به دخترک داد
÷ : یعنی...از وقتی متولد شدی تا الان که ۲۰ سالته....ما باهات بودیم....و تو هرگز توانایی دیدن مارو نداشتی....هرگز
با لحنی قاطعانه گفت.
هیون : به همین خاطر تعجب کردیم که چطور مارو میبینی
دخترک نگاهش رو به چشمای بی تفاوت هیون که داشت بهش نگاه میکرد داد و بعد با ترس و تعجبی که حالا بیشتر شده بود سرش رو پایین انداخت
آمه :...پ...پس...چ...چرا....ب...با هم...م.. متفاوتین؟
پسرک همچنان با جدیت نگاهش روی دختر بود..
÷ : من طرف فرشته صفت تو هستم و اون یارو هم....طرف شیطان صفت تو
هیون با حرص به پسرک خیره شد
هیون : اوی....یارو چیه دیگه ؟
پسر توجهی نکرد و همچنان با جدیدت نگاهش میکرد که باعث شد هیون از حرص پوفی بکشه
دخترک که حالا کمی از شدت ترس بیرون اومده بود سرش رو آروم بالا گرفت طوری که بتونه به قیافه های هر دوی اون دو موجود ، دسترسی داشته باشه..
آمه : خ..خوب..ا...اسماتون..چ..چیه؟
پسر پوفی کشید
÷ : من فلیکس هستم...و اون هیونجین
دستش رو به سمت هیونجین اشاره کرد ، که باعث شد دخترک هم نگاهش رو به قیافه ی سرد مرد بده و بعد از ترس دوباره نگاهش رو به فلیکس داد......
#فیکشن
پسرک نفس عمیقی کشید و نگاه عصبیش رو از هیون گرفت و به دخترک داد
÷ : یعنی...از وقتی متولد شدی تا الان که ۲۰ سالته....ما باهات بودیم....و تو هرگز توانایی دیدن مارو نداشتی....هرگز
با لحنی قاطعانه گفت.
هیون : به همین خاطر تعجب کردیم که چطور مارو میبینی
دخترک نگاهش رو به چشمای بی تفاوت هیون که داشت بهش نگاه میکرد داد و بعد با ترس و تعجبی که حالا بیشتر شده بود سرش رو پایین انداخت
آمه :...پ...پس...چ...چرا....ب...با هم...م.. متفاوتین؟
پسرک همچنان با جدیت نگاهش روی دختر بود..
÷ : من طرف فرشته صفت تو هستم و اون یارو هم....طرف شیطان صفت تو
هیون با حرص به پسرک خیره شد
هیون : اوی....یارو چیه دیگه ؟
پسر توجهی نکرد و همچنان با جدیدت نگاهش میکرد که باعث شد هیون از حرص پوفی بکشه
دخترک که حالا کمی از شدت ترس بیرون اومده بود سرش رو آروم بالا گرفت طوری که بتونه به قیافه های هر دوی اون دو موجود ، دسترسی داشته باشه..
آمه : خ..خوب..ا...اسماتون..چ..چیه؟
پسر پوفی کشید
÷ : من فلیکس هستم...و اون هیونجین
دستش رو به سمت هیونجین اشاره کرد ، که باعث شد دخترک هم نگاهش رو به قیافه ی سرد مرد بده و بعد از ترس دوباره نگاهش رو به فلیکس داد......
۱۴.۳k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.