پارت دو
#پارت_دو
حو..له سفید رو برداشت دور س..ینه دختر پیچید از حم..ام بیرون شدن و وارد اتاقی کوچیکی که فقط یه آینه قدی و میز آرایش وجود داشت شدن.. مرد دست به سی..نه به دختر که از حم.. ام بیرون شد نگاه کرد تمام قط..رات آب از موهای بلند و شونه دستای دختر چکه میکرد زن با انداختن حو..له سفیدی روی سرش موهای دختر رو خشک میکرد که مرد جلو امد کنار دختر قرار گرفت کاتسومی ترسیده دستشو بالا آورد تا جلوی چیزی از مرد رو بگیره ولی با قرار گرفتن دست مرد روی حوله دستشو پایین اورد...
زن+ارباب جونگکوک من انجام میدم..
کوک+وزنه رو بیار وبقیه کارا رو کن..
زن با بیرون شدن از اتاق وتنها گذاشتن دختر آروم قدماشو برداشت خوب این بیرون فرستادنشو میدونست...جونگکوک پشت کاتسومی قرار گرفت موهای دختر رو با حو...له خشک میکرد..
کوک+حالا فهمیدی نباید جلوی کسی دست به بدنت بزنی..
کاتسومی آروم سرشو تکون داد.
-ب. ببخ.شید
شب قبل همراه مرد به شام دعوت شده بود و بخاطر گنی که تنش بود واز تنگ بودن اون گن ناخواسته دست به زیر بغ..لش برده بود و این دوراز چشم مرد اعصبی نمونده بود..
کوک+خوبه که فهمیدی
جونگکوک جلوی کاتسومی قرار گرفت روی کبودی های که خودش باعث شود بود حو...له کشید تن دختر رو تمیز کرد با هر لم.س مرد از درد چشم روی هم گذاشت
-بعله ارباب
جونگکوک فک دختر رو گرفت بالا اورد لباشو.روی ل..بای دختر گذاشت بو..سیدش...کاتسومی از گاز گرفته شدن لبش توسط مرد نا..له کرد.جونگکوک با شنیدن صدای کاتسومی خوشحال از کارش عقب کشید ..دون دون وارد اتاقک شد وزن رو جلو پای دختر گذاشت.
حو..له سفید رو برداشت دور س..ینه دختر پیچید از حم..ام بیرون شدن و وارد اتاقی کوچیکی که فقط یه آینه قدی و میز آرایش وجود داشت شدن.. مرد دست به سی..نه به دختر که از حم.. ام بیرون شد نگاه کرد تمام قط..رات آب از موهای بلند و شونه دستای دختر چکه میکرد زن با انداختن حو..له سفیدی روی سرش موهای دختر رو خشک میکرد که مرد جلو امد کنار دختر قرار گرفت کاتسومی ترسیده دستشو بالا آورد تا جلوی چیزی از مرد رو بگیره ولی با قرار گرفتن دست مرد روی حوله دستشو پایین اورد...
زن+ارباب جونگکوک من انجام میدم..
کوک+وزنه رو بیار وبقیه کارا رو کن..
زن با بیرون شدن از اتاق وتنها گذاشتن دختر آروم قدماشو برداشت خوب این بیرون فرستادنشو میدونست...جونگکوک پشت کاتسومی قرار گرفت موهای دختر رو با حو...له خشک میکرد..
کوک+حالا فهمیدی نباید جلوی کسی دست به بدنت بزنی..
کاتسومی آروم سرشو تکون داد.
-ب. ببخ.شید
شب قبل همراه مرد به شام دعوت شده بود و بخاطر گنی که تنش بود واز تنگ بودن اون گن ناخواسته دست به زیر بغ..لش برده بود و این دوراز چشم مرد اعصبی نمونده بود..
کوک+خوبه که فهمیدی
جونگکوک جلوی کاتسومی قرار گرفت روی کبودی های که خودش باعث شود بود حو...له کشید تن دختر رو تمیز کرد با هر لم.س مرد از درد چشم روی هم گذاشت
-بعله ارباب
جونگکوک فک دختر رو گرفت بالا اورد لباشو.روی ل..بای دختر گذاشت بو..سیدش...کاتسومی از گاز گرفته شدن لبش توسط مرد نا..له کرد.جونگکوک با شنیدن صدای کاتسومی خوشحال از کارش عقب کشید ..دون دون وارد اتاقک شد وزن رو جلو پای دختر گذاشت.
۳.۶k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.