پارت نوه
#پارت_نوه
-همین الان وارد آرایشگاه شدم
تقی به در خورد و جونگکوک با قط کردن گوشی اجازه ورود داد
سرباز+رئیس یه نفر میخواد شمارو ببینه؟
جونگکوک با همون اخم پرونده سفید رو بست
کوک+بفرست داخل
با رفتن سرباز. پسر وارد اتاق شد تعظیم کرد
کوک+باز که تویی؟
پسر+لطفابه حرفم گوش کنید برادرم گول خورده خاهش میکنم از اول پرونده رو باز کنید اون توی دام.افتاده
جونگکوک بلند شد وپرونده برادر پسررو روی میز انداخت؟
کوک+گول خورده که توی محموله راننده بوده
پسر جلو رفت با چشمای نگران به مرد نگاهی کرد
پسر+التماستون میکنم برادرم بچست فقط20سال داره ازش بگذرید جریمه میدم هرچقدر بخواین؟
جونگکوک به میزش تکیه داد دست به س.ینه کرد.
کوک+رشوه..برو بیرون تا تورم با برادت دادگاهی نکردم
پسر برای بار هزاروم پیش جونگکوک امده بود بازم دست خالی برگشت؟
•
بعد 3ساعت کار موهای کاتسومی تمام شد کاتسومی دستی به موهاش کشید حتما جونگکوک خوشش میامد راضی بود از اینکه امشب قرار نبود دوبارع دعوای بشنوه...با حساب کردن پول همون لحظه گوشیش زنگ خورد جونگکوک بود سریع اوکی کرد با گرفتن دست دون دون از آرایشگاه بیرون رفت..
-همی الان تمام شدم دارم برمیگردم خونه..
کوک+خوبه...منم تا دوساعت دیگه برمیگردم
کاتسومی در ماشین رو بست
-منتظرتم
کاتسومی با فوت کرده ماشین رو روشن کرد..
-گفت دوساعت دیگه میاد
زن+زود نمیاین ار..باب
-بهش قول دادم شام امشب رو من درست میکنم.دون دون پسرتو بگو بیاد دنبالت..
-همین الان وارد آرایشگاه شدم
تقی به در خورد و جونگکوک با قط کردن گوشی اجازه ورود داد
سرباز+رئیس یه نفر میخواد شمارو ببینه؟
جونگکوک با همون اخم پرونده سفید رو بست
کوک+بفرست داخل
با رفتن سرباز. پسر وارد اتاق شد تعظیم کرد
کوک+باز که تویی؟
پسر+لطفابه حرفم گوش کنید برادرم گول خورده خاهش میکنم از اول پرونده رو باز کنید اون توی دام.افتاده
جونگکوک بلند شد وپرونده برادر پسررو روی میز انداخت؟
کوک+گول خورده که توی محموله راننده بوده
پسر جلو رفت با چشمای نگران به مرد نگاهی کرد
پسر+التماستون میکنم برادرم بچست فقط20سال داره ازش بگذرید جریمه میدم هرچقدر بخواین؟
جونگکوک به میزش تکیه داد دست به س.ینه کرد.
کوک+رشوه..برو بیرون تا تورم با برادت دادگاهی نکردم
پسر برای بار هزاروم پیش جونگکوک امده بود بازم دست خالی برگشت؟
•
بعد 3ساعت کار موهای کاتسومی تمام شد کاتسومی دستی به موهاش کشید حتما جونگکوک خوشش میامد راضی بود از اینکه امشب قرار نبود دوبارع دعوای بشنوه...با حساب کردن پول همون لحظه گوشیش زنگ خورد جونگکوک بود سریع اوکی کرد با گرفتن دست دون دون از آرایشگاه بیرون رفت..
-همی الان تمام شدم دارم برمیگردم خونه..
کوک+خوبه...منم تا دوساعت دیگه برمیگردم
کاتسومی در ماشین رو بست
-منتظرتم
کاتسومی با فوت کرده ماشین رو روشن کرد..
-گفت دوساعت دیگه میاد
زن+زود نمیاین ار..باب
-بهش قول دادم شام امشب رو من درست میکنم.دون دون پسرتو بگو بیاد دنبالت..
۱.۸k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.