pt 6

pt 6
گوشیم زنگ خورد جواب دادم -بله «قربان خانوم به شدت مست کردن نمی‌دونم چیکار کنم -بگیرش اومدم قطع کردم از اونجا رفتم بیرون دستمو از حرص کشیدم رو صورتم رسیدم عمارت رفتم تو دیدم صدا خندش میاد که اومد جلو پله ها رفتم بالا -کی بهت گفت مست کنی +عه هویج -چ چی هویج؟ چسبید بهم دستاشو دور کمرم حلقه کرد سرشو چسبوند به سینم +آقا هویجه به شدت کیوت شده بود که ممکن همونجا بخورمش کامل بغلش کردم بردمش تو اتاق خوابوندمش رو تخت که کرواتمو گرفت +یااا کجا -باید بخوابی +بمون پیش خودم نفهمیدم چیشد که افتادم رو تخت اومد رو شکمم نشست نزدیک صورتم شد نباید تحریک میشدم دوباره +ددی -ددی؟ هیچ وقت بهم نمیگفتی +حالا که گفتم کرباتمو کند که یهو لباشو چسبوند به لبام کمرشو گرفتم و همراهیش کردم برشگردوندم حالا من بودم که روش خیمه زدم لباساشو در آوردم و....

_____________
با حس سردرد و یه چیزه داغ تو گردنم بیدار شدم تکون خوردم که با صورت کوک مواجح شد یکم دقت کردم لخت بودم دلمم به شدت درد میکرد ولی به چهره بشدت کیوت کوک خیره شدم و تتوهاش اون پیرسینگ لبش موهایی که رو چشاش ریخته بود چرا قلبم واسه این مرد تند میزد