فیک چرا تو

#فیک: چرا تو؟
       پارت نود و یک☆
°زنگ خونه میخوره°
ته وو: یاا جی یون همینجا وایسا من برم باهاش حرف بزنم
جی یون: ببین داشم از من بهت نصیحت من برم بهتره
ته وو: اونوقت چرا؟
جی یون: چون من خوشتیپ ترم خب طبیعتا بهم بله میگه الان فقط خجالت کشیده ببین.... اگه شمارشو بگیرم قول میدم واست یه قرار جور کنم
ته وو: اصن برو ببینم قبولت میکنه اعتماد به سقف
جی یون: باشه فایتینگ.... هوامو داشته باش
ته وو: نماخای بری جنگ خو برو دیه
^جی یون میره سمت یونا^
جی یون: سلام خوشگلهه..... فک کنم دایانا قبل ترم بهت گفت کهـ
یونا: منم فک کنم گفتم که علاقه به قرار گذاشتنو اینا ندارم*جدی،سرد*
جی یون: یااا بیخیال میدونم ازم خوشتمیاد فقط نمیخوای نشون بدی*پوزخند*
یونا*چپ چپ نگاش میکنه* به عنوان یه کله پوک زیادی وراجی..... برو پا درسو مشقت بچه جون*عصبی*
جی یون: پس تو نخمی اره؟*خنده* داری طوری وانمود میکنی انگار برات مهم نیست
یونا: مزاحم نشو وگرنه میزنم اونجاییکه نباید
جی یون: هوم کجا؟
°تلفن یووا زنگ میخوره°
یونا: شانس آوردی*عصبی*....جونم خوبی؟
"متاسفانه کلاسم یه نیم ساعت دیه ادامه داره پس.. "
یونا: یااا درهرحال که نمیتونستی بیای جلو در مدرسم**لبخند*
^جی یون یواشکی داره گوش میده^
"چرا نتونم؟ مثلا بگو من.... دوستتم"
یونا: آها بعد نمیگن عجب دوسته که تو مدرستون نیست؟
"خب بش بگو چبدونم.... بگو از بچگی همسایه هم بودیم"
یونا: بیخیال چرا اینقد دروغ سرهم کنم هوم؟
"الان ظهره حتما خسته ای میخای بریم بستنی بخوریم؟ "
یونا: آدرس میدم بیا اونجا باشه؟
"اوهوم باشه فعلا خدافظ"
یونا: اوهومم... بای بای
جی یون: کی بود*چهارشونه وایمیسه مثلا غیرتی شده*
یونا: به تو ربطی داره؟
جی یون: نه میگم یعنی.... مزاحم نباشه
یونا: فعلا که تو مزاحمی خدافظ*محل رو ترک میکنه*
ته وو: چیشد شماره گرفتی*خنده*
جی: حاجیی دختره خیلی خودشو میگیره
ته وو: شماره نداد درسته؟*عصبانی*
جی یون: عملا از من خوشش میاد فقطـ.... فقط ترسیده
ته وو: آها.... باشه تو راست نیگی.... من رفتم اصن
جی یون: به خدا راست میگم*باصدای بلند*
دایانا: اینقد مزاحمش نشین هیچ احمقی از شما خوشش نمیاد*پوزخند* اووو من میرم پیشش تا بعد