Part32

+امیدوارم دوباره رفتنش طولانی نباشه*زیر لب
٪نگرانش نباش
+مادر جان شما اینجا بودین
٪شاید سرخود باشه ولی کارشو بلده*دستشو میزاره رو شونه ی ا.ت
+اما من بازم نگرانشم و لطفا نگین نگرانش نشم وقتی دوسش دارم
٪تو منو یاد جوونیام میندازی
+پس درکم میکنین
٪اوممم همینطوره*لبخند
+*لبخند
+بنظرم داستان جالبی داشتین کنجکاو شدم
٪پس بریم تا این داستانو بشنوی*لبخند
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
ویو.کوک
داشتیم صحبت میکردیم که جک زنگ زد و گف هرچی تو انبار اسلحه داشتیم و بردن و من خوب میدونم کار کیه با پسرا و پدر راه افتادیم ولی نگران ا.ت بودم اگه اتفاقی براش بیوفته اون عوضیو زنده نمیزارم......
ـ
ـ
ـ
ـ
٪زندگی یـ فیلمه و من تصمیم گرفتم نقش اول باشم
+و واقعا همینطوره کاش منم مث شما بودم زندگیه زیبایی داشتین
٪دیگه هیچوقت این حرفو نزن باشه
+اما
٪اما نداریم خانم کوچولو*هردوشون داشتن میخندیدن که یهو
×ای دختره ی پررو داداشم کم نبود دل مامانمم بردی
+یاااا اصن کی گفته مامان توعه
٪باشه باشه
٪اصن وایسا ببینم لونا چیزی شده
× خب معلومه که شده همه میپرسن
مادرت و عروستون کجان
+فک کنم دیگه باید بریم
٪همینطوره شما دوتا اول برین من اینجا یکم کار
×پشت عمارت چه کاری داری اخـ
٪لونا گفتم برین دیگه دخترم زود زودد
(ویو جئون هی جین)
امیدورام اون اتفاقات برای تو تکرار نشه ا.ت امیدوارم مثل مادرت این اتفاقات برات نیوفته
..... خانم
٪چیشده لیندا
..... همه منتظرتونن خواستم بهتون خبر بدم
٪باشه دخترم ممنون تو دیگه میتونی بری
..... چشم















میدونم بد مینویسم ولی خب بازم شما بخونین🎀